نگسلد پیمان

نگشت

نگفتی

نگلریا فاولری

نگلشته

نگله

نگه

نگه داشتن حساب زمان

نگه کردن

<hr> مترادف نگهبان : پاسبان، پاسدار، حارس، داروغه، هارون، پاینده، حافظ، محافظ، مراقب، مستحفظ، نگاهدارنده، دیده بان، دیده ور، قراول، کشیک، گشتی، نگاهبان، پشتیبان، حامی، طرفدار، دربان، سرایدار

مترادف نگهبان : پاسبان، پاسدار، حارس، داروغه، هارون، پاینده، حافظ، محافظ، مراقب، مستحفظ، نگاهدارنده، دیده بان، دیده ور، قراول، کشیک، گشتی، نگاهبان، پشتیبان، حامی، طرفدار، دربان، سرایدار

نگهبان

نگهبان اب

نگهبان اتش

نگهبان اسب

نگهبان باغ وحش

نگهبان تاکستان

نگهبان جهنم

نگهبان حیوان ها

نگهبان خانه

نگهبان خزانه

نگهبان در

نگهبان دشت

نگهبان دژ

نگهبان زندان

نگهبان ساختمان

نگهبان سلطنتی

نگهبان صحرا

نگهبان فیل

<hr> برابر پارسی : دِژپاد

نگهبان قلعه

نگهبان قلعه و حصار

نگهبان لنگر

نگهبان مرز

نگهبان مزرعه

نگهبان و جلودار

نگهبان و مراقب

نگهبان چماغ بدست

نگهبان چماق بدست

نگهبان چماق به دست

نگهبان چماق نقره ایی

نگهبان کشتزار

نگهبانان شیردل

<hr> مترادف نگهبانی : پاسبانی، پاسداری دیده بانی، حراست، حمایت، محارست، محافظت، مراقبت، مواظبت

مترادف نگهبانی : پاسبانی، پاسداری دیده بانی، حراست، حمایت، محارست، محافظت، مراقبت، مواظبت

نگهبانی

نگهبانی و حراست

نگهبانیدن

نگهدارنده اوراق اداری

<hr> مترادف نگهداری : حفاظت، حفظ، صیانت، پاسداری، حراست، محارست، محافظت، وقایت، توجه، مراقبت، مواظبت، بازداری، ضبط، کف، پرستاری، سرپرستی

مترادف نگهداری : حفاظت، حفظ، صیانت، پاسداری، حراست، محارست، محافظت، وقایت، توجه، مراقبت، مواظبت، بازداری، ضبط، کف، پرستاری، سرپرستی

واژه های حرف "ن" - پیشنهاد کاربران