پاریشن

پاریم

پارین

<hr> مترادف پارینه : پار، پارسال، سال گذشته <hr> متضاد پارینه : امسال

مترادف پارینه : پار، پارسال، سال گذشته متضاد پارینه : امسال

پارینه

پارینه سنگی

پارینیتا

پاز

پازتاری

پازدار

پازرد

پازری

<hr> برابر پارسی : جورچین

پازل

پازن

پازند

پازندیدن

پازوخین

پازوکی

پاز٬

پازیریک

<hr> مترادف پاس : بار، دفعه، مرتبه، نوبت، حراست، محافظت، مراقبت، نگاهبانی، احترام، ادب، اعزاز، پاسداری، حرمت، مراعات، ملاحظه، بهر، حصه، قسمت، رد، ردتوپ

مترادف پاس : بار، دفعه، مرتبه، نوبت، حراست، محافظت، مراقبت، نگاهبانی، احترام، ادب، اعزاز، پاسداری، حرمت، مراعات، ملاحظه، بهر، حصه، قسمت، رد، ردتوپ

پاس

پاس اول

<hr> مترادف پاس بخش : پاسیار، کشیک

مترادف پاس بخش : پاسیار، کشیک

پاس بخش

پاس بدار

پاس داشتن

پاس داشته

پاس عصر

پاس می دارند

پاس نیمه شب

پاس پوغ

پاس کردن

پاس گل

پاسا کردن

پاسارغو

پاسارگاد

پاسارگادیان

پاساو

<hr> مترادف پاساژ : بازارچه، تیمچه، راهرو، گذرگاه، معبر <hr> برابر پارسی : تیمچه

مترادف پاساژ : بازارچه، تیمچه، راهرو، گذرگاه، معبر برابر پارسی : تیمچه

پاساژ

پاساژیو

پاساگرتیا

<hr> مترادف پاسبان : پاسدار، پلیس، چاوش، حارس، شحنه، شرطه، عسس، گزمه، گماشته، نگهبان، محافظ، محتسب، مستحفظ

مترادف پاسبان : پاسدار، پلیس، چاوش، حارس، شحنه، شرطه، عسس، گزمه، گماشته، نگهبان، محافظ، محتسب، مستحفظ

پاسبان

پاسبان محل خیمه و خرگاه

<hr> مترادف پاسبانی : پاسداری، حراست، محافظت، نگهبانی، استحفاظ

مترادف پاسبانی : پاسداری، حراست، محافظت، نگهبانی، استحفاظ

واژه های حرف "پ" - پیشنهاد کاربران