گذردر

گذرستان

<hr> مترادف گذرنامه : پاسپورت، تذکره، جواز، روادید

مترادف گذرنامه : پاسپورت، تذکره، جواز، روادید

گذرنامه

گذرندگان

گذره

گذرواژه

<hr> مترادف گذرگاه : پاساژ، خیابان، راه، شارع، کوچه، مسیر، معبر، ممر

مترادف گذرگاه : پاساژ، خیابان، راه، شارع، کوچه، مسیر، معبر، ممر

گذرگاه

گذرگاه اب

گذرگاه روی رود

گذرگاه زیرزمینی

گذرگاه سواره رو

گذرگاه سیل

گذرگاه شهری

گذرگاه عابر پیاده

گذرگاه مرزی پرویزخان

گذرگاه مسافر در فرودگاه

گذرگاه میان کوه

گذرگاه پیاده

گذرگاهی

گذرگاهی از میان کوه

گذرگاهی تنگ

گذریان

<hr> مترادف گذشت : اغماض، بخشایش، بخشودن، چشم پوشی، درگذشتن، سماحت، عفو، لوطی گری، سپری، گذر

مترادف گذشت : اغماض، بخشایش، بخشودن، چشم پوشی، درگذشتن، سماحت، عفو، لوطی گری، سپری، گذر

گذشت

گذشت و بخشش

گذشت وعفو

گذشت کردن

گذشت گذشت

گذشتار

<hr> مترادف گذشتن : عبور، گذر، عبور کردن، بخشودن، صرفنظر کردن

مترادف گذشتن : عبور، گذر، عبور کردن، بخشودن، صرفنظر کردن

گذشتن

گذشتن از

گذشتن و رفتن پیوسته

گذشتنی

<hr> مترادف گذشته : پیش، دیرین، دیرینه، سابق، قبل، قدیم، ماسبق، ماسلف، ماضی، متقدم، سپری، منقضی

مترادف گذشته : پیش، دیرین، دیرینه، سابق، قبل، قدیم، ماسبق، ماسلف، ماضی، متقدم، سپری، منقضی

گذشته

گذشته استمراری

گذشته مستمر

گذشته ها گذشته

گذشته های دور

گذشته پایا

گذشته گرایی

گذشتگان

گذل

گذپ

<hr> مترادف گر : جرب، اگر، کچل، کل

مترادف گر : جرب، اگر، کچل، کل

گر

گر برگشتن

گر نوازی

گر و گر کردن

گر گراک

گر گرفتن

پیشنهاد کاربران

واژه های حرف "گ" - پیشنهاد کاربران