پیشنهاد کاربران

theedge

theflu

<hr> معنی : سرقت، دزدی، تاراج <hr> معانی دیگر : دستبرد، ربایش

معنی : سرقت، دزدی، تاراج معانی دیگر : دستبرد، ربایش

theft

theft bote

theft end

theft relevant parts

theif

theileriosis

<hr> معنی : خودمانی، شان، خودشان، مال ایشان، مال انها <hr> معانی دیگر : مال آنها، - آنها، - شان، - آنان

معنی : خودمانی، شان، خودشان، مال ایشان، مال انها معانی دیگر : مال آنها، - آنها، - شان، - آنان

their

their backs

their burden

their combat hard attack

their daughters

their ears perk up

their eders

their ilk

their own individuality

their town

<hr> معنی : توحید، خدا شناسی، اعتقاد بخدا، یزدان گرایی <hr> معانی دیگر : اعتقاد به خدا، یکتاشناسی، یزدان باوری

معنی : توحید، خدا شناسی، اعتقاد بخدا، یزدان گرایی معانی دیگر : اعتقاد به خدا، یکتاشناسی، یزدان باوری

theism

<hr> معنی : یزدان گرایانه <hr> معانی دیگر : خدا پرستانه <hr> theistic (al) مبنی بر خدا شناسی

معنی : یزدان گرایانه معانی دیگر : خدا پرستانه theistic (al) مبنی بر خدا شناسی

theistic

thelarche

theliteratuŕ

thelust of us

thelypteridaceae

<hr> معنی : ایشان را، بایشان، بانها <hr> معانی دیگر : (حالت مفعولی: they) به آنها، آنها را، آنان را، برایشان، (عامیانه) به جای he یا she به کار می رود: به او، (محلی) به جای those به کار می رود: آنها، آن -

معنی : ایشان را، بایشان، بانها معانی دیگر : (حالت مفعولی: they) به آنها، آنها را، آنان را، برایشان، (عامیانه) به جای he یا she به کار می رود: به او، (محلی) به جای those به کار می رود: آنها، آن -

them

them and us

them tights

them up

<hr> معنی : ریشهای، موضوعی، مربوط بموضوع، مطلبی، مقالهای <hr> معانی دیگر : وابسته به موضوع یا بن مایه، فرهشتی، بن مایه ای، (وابسته به ریشه ی واژه) واج ستاکی

معنی : ریشهای، موضوعی، مربوط بموضوع، مطلبی، مقالهای معانی دیگر : وابسته به موضوع یا بن مایه، فرهشتی، بن مایه ای، (وابسته به ریشه ی واژه) واج ستاکی

thematic

thematic analysis

<hr> (روان شناسی) آزمون اندریافت موضوع

(روان شناسی) آزمون اندریافت موضوع

thematic apperception test

thematic arrangement

thematic catalogue

thematic literature

thematic map

thematic mapper

thematic order

thematically

thematization

thematize

thematized

<hr> معنی : شاهد، ریشه، زمینه، انشاء، موضوع <hr> معانی دیگر : باره، جستار، فرهشت، مضمون، (امور هنری) تم، بن مایه، (امریکا - آموزش) انشا، رساله ی کوتاه، خود نوشت، (مخفف) رجوع شود به: theme song، مطلب، مقاله، مدار

معنی : شاهد، ریشه، زمینه، انشاء، موضوع معانی دیگر : باره، جستار، فرهشت، مضمون، (امور هنری) تم، بن مایه، (امریکا - آموزش) انشا، رساله ی کوتاه، خود نوشت، (مخفف) رجوع شود به: theme song، مطلب، مقاله، مدار

theme

theme editor

theme music

<hr> (امریکا) پارک تفریحی که درباره ی موضوع خاص یا به سبک خاصی باشد

(امریکا) پارک تفریحی که درباره ی موضوع خاص یا به سبک خاصی باشد

theme park

theme restaurant

theme route

<hr> معنی : قطعه تکراری <hr> معانی دیگر : (فیلم و نمایش و غیره) آواز یا آهنگ اصلی (که تکرار می شود و نمایشگر کل برنامه است)، ملودی یا قطعه موسیقی تکرار شونده

معنی : قطعه تکراری معانی دیگر : (فیلم و نمایش و غیره) آواز یا آهنگ اصلی (که تکرار می شود و نمایشگر کل برنامه است)، ملودی یا قطعه موسیقی تکرار شونده

واژه های حرف "t" - پیشنهاد کاربران