your presence

your prompt reply is appreciated

your relative

your royal highness

your servant

your side

your sleeping

your thing

your thoughts

your toast

your treat

your turn

your turn draw and write

your turn to do

your welcome

your whole life is before you

your wish is my command

your written name

your yellow

youre

youre dick

youre kidding

youre mine

youre my honey bunch

youre my sweetie pie

youre really screwed up

youre right

youre right about that

youre rock

youre so dumb

youre welcome

yourfriend

yourpoint being

<hr> معنی : مال شما، مال خود شما <hr> معانی دیگر : (دوم شخص مفرد یا جمع) مال تو، - تو، ازآن تو، - ات، ازآن شما، - شما، - تان، (در پایان نامه ها) - شما، قربانت، مال خود شما ضمیر ملکی

معنی : مال شما، مال خود شما معانی دیگر : (دوم شخص مفرد یا جمع) مال تو، - تو، ازآن تو، - ات، ازآن شما، - شما، - تان، (در پایان نامه ها) - شما، قربانت، مال خود شما ضمیر ملکی

yours

yours and yours alone

yours ever

yours faithfully

yours obediently

<hr> ارادتمند شما، مخلص شما

ارادتمند شما، مخلص شما

yours sincerely

<hr> معنی : خودت، خود شما، شخص شما <hr> معانی دیگر : (ضمیر انعکاسی و تاکیدی - دوم شخص مفرد و جمع) خودت را، از خودت، به خودت، خودتان را، از خودتان، به خودتان

معنی : خودت، خود شما، شخص شما معانی دیگر : (ضمیر انعکاسی و تاکیدی - دوم شخص مفرد و جمع) خودت را، از خودت، به خودت، خودتان را، از خودتان، به خودتان

yourself

yourself awareness

<hr> معنی : خودتان <hr> معانی دیگر : خود شماها

معنی : خودتان معانی دیگر : خود شماها

yourselves

youse

youssou ndour

<hr> معنی : فتوت، جوانی، شباب، جوانان، نوباوگان، شخص جوان، جوانمرد <hr> معانی دیگر : برنایی، برومندی، جوان (به ویژه مرد جوان)، جوانک، (معمولا با: the) جوانان، (دوران) نوپایی، نوبنیادی، تازگی

معنی : فتوت، جوانی، شباب، جوانان، نوباوگان، شخص جوان، جوانمرد معانی دیگر : برنایی، برومندی، جوان (به ویژه مرد جوان)، جوانک، (معمولا با: the) جوانان، (دوران) نوپایی، نوبنیادی، تازگی

واژه های حرف "y" - پیشنهاد کاربران