ضعیف کننده و کنایه از بسیار سخت و مشکل

ضغث

ضغط

ضغطه

ضل

<hr> مترادف ضلع : بر، پهلو، جانب، کنار، ور، دنده <hr> برابر پارسی : پهلو، بَر، دنده، بر، دیواره، راستا، راسته

مترادف ضلع : بر، پهلو، جانب، کنار، ور، دنده برابر پارسی : پهلو، بَر، دنده، بر، دیواره، راستا، راسته

ضلع

ضمان و کفالت

ضمانت یا تعهد

ضمر

<hr> مترادف ضمن : اثنا، حین، خلال، طی، بین، داخل، درون، میان <hr> برابر پارسی : درون، میان، توی، میانه، افزون ، افزون بر، درکنار

مترادف ضمن : اثنا، حین، خلال، طی، بین، داخل، درون، میان برابر پارسی : درون، میان، توی، میانه، افزون ، افزون بر، درکنار

ضمن

<hr> برابر پارسی : پیش

ضمه

<hr> مترادف ضمیر : اندرون، اندیشه، باطن، حال، خاطر، دل، ذهن، نهاد، نیت، وجدان <hr> برابر پارسی : دل، نهان، درون، سرشت، نهاد، اندرون، منش

مترادف ضمیر : اندرون، اندیشه، باطن، حال، خاطر، دل، ذهن، نهاد، نیت، وجدان برابر پارسی : دل، نهان، درون، سرشت، نهاد، اندرون، منش

ضمیر

ضمیر اجتماعی

ضمیر اخر

ضمیر اشاره

ضمیر اشاره به جای دور

ضمیر اشاره به دور

ضمیر اشاره به دوم شخص مفرد

ضمیر اشاره به نزدیک

ضمیر انگلیسی

ضمیر اول

ضمیر اول شخص جمع

ضمیر اول شخص مفرد

ضمیر بیگانه

ضمیر تازی

ضمیر جمع

ضمیر جمع مخاطب

ضمیر خارجی

ضمیر خود اگاه

ضمیر داخلی

ضمیر دوم شخص جمع

ضمیر دوم شخص مفرد

ضمیر دوم شخص مفرد فارسی

ضمیر دوم شخص مفعولی

ضمیر سوم شخص جمع

ضمیر سوم شخص مفرد

ضمیر عربی

ضمیر غایب

ضمیر غیرحضوری

ضمیر فراسوی

ضمیر فرانسوی

ضمیر متصل اول شخص جمع

ضمیر متصل دوم شخص مفرد

ضمیر متصل سوم شخص جمع

ضمیر متکلم وحده

ضمیر متکلم وحده از دانستن

ضمیر محترمانه

ضمیر مخاطب

جدول کلمات

واژه های حرف "ض" - جدول کلمات