ظرف سرکه

ظرف سوراخ دار

ظرف شستن لباس

ظرف شیشه ا ی ازمایشگاه

ظرف شیشه ای بزرگ

ظرف شیشه ای یا بلوری

ظرف غذاخوری

ظرف غذاخوری پهن

ظرف فرو رفته

ظرف فلزی فرو رفته

ظرف لباس

ظرف مرکب

ظرف مسی

ظرف مسی بزرگ و دسته دار شبیه ملاقه

ظرف مسی ته گرد

ظرف مسینه می سازد

ظرف میوه

ظرف نفت

ظرف نفت یا

ظرف نمک

ظرف پذیرایی

ظرف پلوخوری

ظرف چهار و نیم لیتری

ظرف کباب پزی

ظرف کوچک

ظرف گل و خاک

ظرف گل کشی

ظرف گلاب

ظرفی از الیاف گیاهی

ظرفی است

ظرفی برای جابجایی مایعات

ظرفی برای حمل اب

ظرفی برای طبخ غذا

ظرفی برای پذیرایی

ظرفی بزرگ برای جابه جایی اجسام یا مایعات

ظرفی در ازمایشگاه

ظرفی در اشپزخانه

ظرفی قدیمی

ظرفی که از خاک کائولن ساخته شود

<hr> مترادف ظرفیت : گنجایش، وسع، وسعت، گیرش <hr> برابر پارسی : گنجایش، خورند، گنجانه، گنجایی

مترادف ظرفیت : گنجایش، وسع، وسعت، گیرش برابر پارسی : گنجایش، خورند، گنجانه، گنجایی

ظرفیت

ظرفیت انجام کار

ظرفیت شیمیایی

ظرفیت و توانایی انجام کار

<hr> مترادف ظریف : خوشگل، زیبا، قشنگ، لطیف، ملوس، ناز، نازک، نازنین، خوش طبع، شوخ، نکته دان، نکته سنج، نکته گیر، باریک اندام، لاغراندام <hr> برابر پارسی : باریک، زیبا، شکننده، لاغر، مویین، نرم

مترادف ظریف : خوشگل، زیبا، قشنگ، لطیف، ملوس، ناز، نازک، نازنین، خوش طبع، شوخ، نکته دان، نکته سنج، نکته گیر، باریک اندام، لاغراندام برابر پارسی : باریک، زیبا، شکننده، لاغر، مویین، نرم

ظریف

ظریف و زیبا

ظریف یا زیبا

<hr> مترادف ظفر : پیروزی، تسلط، چیرگی، سلطه، غلبه، فتح، نجاح، نصرت <hr> متضاد ظفر : شکست <hr> برابر پارسی : پیروزی، چیرگی

مترادف ظفر : پیروزی، تسلط، چیرگی، سلطه، غلبه، فتح، نجاح، نصرت متضاد ظفر : شکست برابر پارسی : پیروزی، چیرگی

ظفر

ظفرمند یا ظفیر

جدول کلمات

واژه های حرف "ظ" - جدول کلمات