غنی و پولدار

غنیمت جنگی

غنیمت شمرده

غنیمت گیرند ه

<hr> برابر پارسی : شناگر، آب باز، گوهرجوی، گوهرچین

برابر پارسی : شناگر، آب باز، گوهرجوی، گوهرچین

غواص

<hr> مترادف غور : بررسی، تأمل، تفکر، دقت، غوص، وارسی، ژرفا، ژرفنا، عمق، بن، ته، قع <hr> برابر پارسی : درنگ، بررسی، پژوهش

مترادف غور : بررسی، تأمل، تفکر، دقت، غوص، وارسی، ژرفا، ژرفنا، عمق، بن، ته، قع برابر پارسی : درنگ، بررسی، پژوهش

غور

غورباقه درختی

غوزه

غوزه خرما

غوزه پنبه

غوط هور در اب

<hr> برابر پارسی : پاغوشیده

غوطه ور

<hr> مترادف غوغا : شور، آشوب، ازدحام، الم شنگه، جنجال، خروش، دادوبیداد، سروصدا، غریو، غلغله، فغان، ولوله، همهمه، هنگامه، هیاهو، آوازه، بانگ <hr> متضاد غوغا : آرامش، سکوت

مترادف غوغا : شور، آشوب، ازدحام، الم شنگه، جنجال، خروش، دادوبیداد، سروصدا، غریو، غلغله، فغان، ولوله، همهمه، هنگامه، هیاهو، آوازه، بانگ متضاد غوغا : آرامش، سکوت

غوغا

غوغا و بلوا

غوغا یا ازدحام

غوغا یا اشوب

غوغا یا بلوا

غوغا یا جار و جنجال

<hr> مترادف غول : دیو، شیزان، نسناس، هیولا، آغل، شبگاه، شوغا، اذن، گوش، دست وبازو <hr> برابر پارسی : دیو

مترادف غول : دیو، شیزان، نسناس، هیولا، آغل، شبگاه، شوغا، اذن، گوش، دست وبازو برابر پارسی : دیو

غول

غول برفی

غول خیالی برف ها

غول سبز هالیوودی

غول سبز و خشن هالیوودی

غول سبز ویرانگر هالیوودی

غول قرن بیستم لقب گرفته است

غول و دیو

غول کارتونی

غول یخی

<hr> مترادف غوک : قورباغه، وزغ

مترادف غوک : قورباغه، وزغ

غوک

غژب

غیث

غیر ادراکی

غیر اشکار

<hr> برابر پارسی : انیرانی، بیگانه

برابر پارسی : انیرانی، بیگانه

غیر ایرانی

غیر بالانس

غیر بلیغ و کوتاه

غیر بلیغ یا کوتاه

غیر ثابت

غیر جدی و سهل انگار

غیر دایمی

غیر شوخی

غیر عرب

<hr> برابر پارسی : نادیدنی

واژه های حرف "غ" - جدول کلمات