گرفتن و جلوگیری کردن

گرفتن پول از کسی با مکر و حیله

گرفتن پولی از یک موجودی یا حساب

گرفتنی ا ز هوا

گرفتنی ادم های خوش خبر

گرفتنی از نابکار

گرفتنی از هلو

گرفته و بی حال

گرفتگی بینی و مجرای تنفسی

گرفتگی رگهای پا

گرفتگی زبان

گرم نیست

گرم و داغ

گرم و سوزان

<hr> مترادف گرما : تف، حرارت، دما، گرمش، گرمی <hr> متضاد گرما : برودت، سردی

مترادف گرما : تف، حرارت، دما، گرمش، گرمی متضاد گرما : برودت، سردی

گرما

گرما بخش فصل سرما

گرما یا بخار

گرمابخش زمستان

<hr> مترادف گرمابه : آبزن، حمام، تابخانه

مترادف گرمابه : آبزن، حمام، تابخانه

گرمابه

گرماسنج دیفرانسیل

گرمای غیر عادی بدن

گرمای نیمروز

گرمی بازار

گرمی بخش خانمان سوز

گرمی و رونق کالا و بازار

گره ابرو

گره اخم

گره به پیشانی اوردن

گره خوردن

گره فرش

<hr> مترادف گرو : رهن، شالهنگ، داو، شرط

مترادف گرو : رهن، شالهنگ، داو، شرط

گرو

گرو بستن

گرو گذارنده

گرو گذاشته شده

<hr> مترادف گروه : امت، جماعت، طایفه، طبقه، قبیله، جمع، جمعیت، جمهور، باند، توده، فرقه، جوخه، دسته، رده، رسته، فوج، عده، انجمن، جرگه، حلقه، زمره، سلک، ملا، سنخ، قشر، تیم، مجتمع، قافله، بخش، دپارتمان <hr> متضاد گروه : فرد

مترادف گروه : امت، جماعت، طایفه، طبقه، قبیله، جمع، جمعیت، جمهور، باند، توده، فرقه، جوخه، دسته، رده، رسته، فوج، عده، انجمن، جرگه، حلقه، زمره، سلک، ملا، سنخ، قشر، تیم، مجتمع، قافله، بخش، دپارتمان متضاد گروه : فرد

گروه

گروه بت پرست هند جنوبی

گروه خلافکار

گروه زیاد

گروه سواران

گروه فرنگی

گروه مجهز

گروه محافظ

گروه مردم

گروه مردم چادرنشین

گروه نوازندگان

گروه نوازندگانی که با ابزار گوناگون موسیقی یا قطعات موسیقی می نوازند

گروه نژادی مردم سریلانکا

گروه های سیاسی

جدول کلمات

واژه های حرف "گ" - جدول کلمات