گندیده و بدبو

<hr> مترادف گندیدگی : بدبویی، تعفن، عفن، عفونت، فساد

مترادف گندیدگی : بدبویی، تعفن، عفن، عفونت، فساد

گندیدگی

<hr> مترادف گنگ : صامت، مبهم، ابکم، اصم، الکن، بکم، بی زبان، لال <hr> متضاد گنگ : گویا

مترادف گنگ : صامت، مبهم، ابکم، اصم، الکن، بکم، بی زبان، لال متضاد گنگ : گویا

گنگ

گنگ و بی زبان

گنگ و حیران

گنگ و زبان بسته

<hr> مترادف گهواره : گاهواره، مهاد، مهد، نانو، ننو

مترادف گهواره : گاهواره، مهاد، مهد، نانو، ننو

گهواره

گهواره بچه

گهواره روستایی

گهواره و مهد

گهواره پارچه ای

گهگاه و اتفاقا

گهگاه و به صورت پراکنده

<hr> برابر پارسی : بادغاره، جخش

برابر پارسی : بادغاره، جخش

گواتر

گواتمالا

گوارا و خوشمزه

گوارا یا خوشمزه

گوارا یا و خوشمزه

<hr> مترادف گوارش : تحلیل، گوارد، هضم

مترادف گوارش : تحلیل، گوارد، هضم

گوارش

گواش

گوالیدن

<hr> مترادف گواه : شاهد، ناظر، شهید، برهان، بینه، دلیل، موید

مترادف گواه : شاهد، ناظر، شهید، برهان، بینه، دلیل، موید

گواه

گواه یا معشوق

گواهان

گواهی دادن

گواهی پایان تحصیلات

گوجه فرنگی پخته شده

گوجه فرنگی یزدی

<hr> مترادف گودال : چال، چاله، حفره، خندق، گود، لان، مغاک

مترادف گودال : چال، چاله، حفره، خندق، گود، لان، مغاک

گودال

گودال زیر زمینی

گودال عمیق

گودال و مغاک

گودال و چاله

گودالی که نانوا در ان می ایستد

<hr> مترادف گودی : ژرفا، عمق، قعر

مترادف گودی : ژرفا، عمق، قعر

گودی

گودی بین دو کوه

گودی عمیق در طبیعت

<hr> مترادف گور : آرامگاه، بارگاه، تربت، خاکجا، رمس، ضریح، قبر، لحد، مثوی، مدفن، مرغزن، مرقد، مزار، دشت، صحرا، گورخر

مترادف گور : آرامگاه، بارگاه، تربت، خاکجا، رمس، ضریح، قبر، لحد، مثوی، مدفن، مرغزن، مرقد، مزار، دشت، صحرا، گورخر

گور

گور و مزار

گورستان زرتشتیان

گورستان معروف پاریس

<hr> مترادف گورکن : حفار، قبرکن، لاحد، لحدساز

واژه های حرف "گ" - جدول کلمات