فرهنگ معین

سنگ سپاهان

سنگ صبور

سنگ فرش

سنگ نوشته

<hr> مترادف سنگ پشت : باخه، کاسه پشت، لاک پشت

مترادف سنگ پشت : باخه، کاسه پشت، لاک پشت

سنگ پشت

سنگ چین

سنگاب

سنگدان

<hr> مترادف سنگدل : بی رحم، بی شفقت، جفاکار، درشتخو، سگدل، شرور، شریر، شقی، ظالم، قسی، قسی القلب

مترادف سنگدل : بی رحم، بی شفقت، جفاکار، درشتخو، سگدل، شرور، شریر، شقی، ظالم، قسی، قسی القلب

سنگدل

سنگدوله

<hr> مترادف سنگسار : سنگباران، رجم، سنگلاخ، سنگستان

مترادف سنگسار : سنگباران، رجم، سنگلاخ، سنگستان

سنگسار

<hr> مترادف سنگلاخ : ریگزار، ریگستان، سنگستان، زمین پرسنگ <hr> متضاد سنگلاخ : شن زار

مترادف سنگلاخ : ریگزار، ریگستان، سنگستان، زمین پرسنگ متضاد سنگلاخ : شن زار

سنگلاخ

سنگله

<hr> مترادف سنگواره : فسیل

سنگواره

سنگچین

سنگک

سنگی

<hr> مترادف سنگین : وزین، پروزن، گران ، ثقیل، درشت، گرانبار، باوقار، جاافتاده، رزین، متین، موقر ، بدگوار، دیرهضم ، دشخوار، دشوار، تحمل ناپذیر، غیرقابل تحمل، زننده، پرقیمت، گران، گرانبها، قیمتی، پرهزینه، مجلل <hr> متضاد سنگین : سبک، جلف، خوشگوار

مترادف سنگین : وزین، پروزن، گران ، ثقیل، درشت، گرانبار، باوقار، جاافتاده، رزین، متین، موقر ، بدگوار، دیرهضم ، دشخوار، دشوار، تحمل ناپذیر، غیرقابل تحمل، زننده، پرقیمت، گران، گرانبها، قیمتی، پرهزینه، مجلل متضاد سنگین : سبک، جلف، خوشگوار

سنگین

سنی

سه

سه اسبه

سه ایوان دماغ

سه تا

سه تار

سه تیغه

سه خوان

سه خواهران

سه دختر

سه روح

سه شاخ

سه طلاق گفتن

سه فرزند

سه لایی

سه موالید

سه پایه

سه پرک

سه پری

سه پلشت

سه چرخه

سه گان

سه گاه

سه گوهر

<hr> مترادف سها : اختر، ستاره، کوکب، نجم <hr> متضاد سها : مهر، خورشید

مترادف سها : اختر، ستاره، کوکب، نجم متضاد سها : مهر، خورشید

سها

<hr> مترادف سهام : تیرها، اوراق مشارکت، سهم ها، نصیب ها، بهره ها، بخش ها، پاره ها <hr> برابر پارسی : دانگ ها، بخش ها، انباز ها

مترادف سهام : تیرها، اوراق مشارکت، سهم ها، نصیب ها، بهره ها، بخش ها، پاره ها برابر پارسی : دانگ ها، بخش ها، انباز ها

سهام

<hr> مترادف سهر : بیداری، شب بیداری، بیدار ماندن

مترادف سهر : بیداری، شب بیداری، بیدار ماندن

سهر

سهره

سهستن

<hr> مترادف سهل : آسان، ساده، میسر ، نرم، روان، هموار، کوچک، ناچیز، کم اهمیت، اندک، کم <hr> متضاد سهل : بغرنج، دشوار، صعب، غامض، مشکل <hr> برابر پارسی : آسان، ساده

مترادف سهل : آسان، ساده، میسر ، نرم، روان، هموار، کوچک، ناچیز، کم اهمیت، اندک، کم متضاد سهل : بغرنج، دشوار، صعب، غامض، مشکل برابر پارسی : آسان، ساده

واژه های حرف "س" - فرهنگ معین