واژون

واژگان

<hr> مترادف واژگون : پرت، چپه، سرازیر، سرنگون، معکوس، منقلب، نگون، نگونسار، وارون

مترادف واژگون : پرت، چپه، سرازیر، سرنگون، معکوس، منقلب، نگون، نگونسار، وارون

واژگون

واکس

واکسن

واکسیل

<hr> مترادف واکسیناسیون : آبله کوبی، تزریق، تلقیح، زرق، مایه کوبی <hr> برابر پارسی : مایه کوبی

مترادف واکسیناسیون : آبله کوبی، تزریق، تلقیح، زرق، مایه کوبی برابر پارسی : مایه کوبی

واکسیناسیون

واکسینه

<hr> برابر پارسی : پخش همراه

برابر پارسی : پخش همراه

واکمن

<hr> مترادف واکنش : اثر، بازتاب، تعامل، عکس العمل <hr> متضاد واکنش : عمل، کنش

مترادف واکنش : اثر، بازتاب، تعامل، عکس العمل متضاد واکنش : عمل، کنش

واکنش

واکی تاکی

واگذاردن

واگذاشتن

واگرا

واگردان

واگرفتن

<hr> مترادف واگشت : بازگشت، رجعت، مراجعت <hr> متضاد واگشت : عزیمت

مترادف واگشت : بازگشت، رجعت، مراجعت متضاد واگشت : عزیمت

واگشت

واگفت

واگفتن

واگن

واگوی

واگویه

<hr> مترادف واگیر : آلوده ساز، ساری، مسری

مترادف واگیر : آلوده ساز، ساری، مسری

واگیر

واگیردار

<hr> مترادف وای : آخ، آوخ، آه، افسوس، دردا، فریادا

مترادف وای : آخ، آوخ، آه، افسوس، دردا، فریادا

وای

وایا

وایت برد

وایست

<hr> مترادف وایه : آرزو، امید، حاجت، مراد

مترادف وایه : آرزو، امید، حاجت، مراد

وایه

وبا

<hr> مترادف وبال : بدبختی، بدفرجامی، تقصیر، سختی، عذاب، نکبت، ورز <hr> برابر پارسی : سختی، رنج، گزند

مترادف وبال : بدبختی، بدفرجامی، تقصیر، سختی، عذاب، نکبت، ورز برابر پارسی : سختی، رنج، گزند

وبال

وبر

وبیل

وت

وتح

وتد

<hr> مترادف وتر : پی، تار، تیر، رگ، زه، طاق، قوس، کمان <hr> برابر پارسی : زه

مترادف وتر : پی، تار، تیر، رگ، زه، طاق، قوس، کمان برابر پارسی : زه

وتر

وتو

وتیره

وثائق

<hr> مترادف وثاق : اقامتگاه، خانه، ماوا، مسکن، منزل، اردوگاه، خرگاه، خیمه، بند، ریسمان، زنجیر

مترادف وثاق : اقامتگاه، خانه، ماوا، مسکن، منزل، اردوگاه، خرگاه، خیمه، بند، ریسمان، زنجیر

وثاق

<hr> مترادف وثاقت : استحکام، استواری، ثبات، اعتماد، وثوق

مترادف وثاقت : استحکام، استواری، ثبات، اعتماد، وثوق

وثاقت

وثبه

وثقی

وثن

<hr> مترادف وثوب : برجستن، جستن، حمله کردن

مترادف وثوب : برجستن، جستن، حمله کردن

وثوب

<hr> مترادف وثوق : اطمینان، اعتقاد، اعتماد، ثقه، خاطرجمعی <hr> برابر پارسی : استوار، استوانی

مترادف وثوق : اطمینان، اعتقاد، اعتماد، ثقه، خاطرجمعی برابر پارسی : استوار، استوانی

واژه های حرف "و" - فرهنگ معین