اعتبار دادن

اعتبار دهنده

اعتبار قانونی دادن

<hr> برابر پارسی : استوارنامه

برابر پارسی : استوارنامه

اعتبارنامه

اعتبارنامه دادن

<hr> مترادف اعتدال : تعادل، مدارا، ملایمت، راستی، میانه روی، بینابینی <hr> متضاد اعتدال : افراط، تفریط <hr> برابر پارسی : میانه روی، ترازینه، میان گرایی

مترادف اعتدال : تعادل، مدارا، ملایمت، راستی، میانه روی، بینابینی متضاد اعتدال : افراط، تفریط برابر پارسی : میانه روی، ترازینه، میان گرایی

اعتدال

اعتدال شب و روز

اعتدال عناصر

<hr> مترادف اعتذار : بهانه طلبی، پوزش، پوزش خواهی، عذرخواهی، معذرت

مترادف اعتذار : بهانه طلبی، پوزش، پوزش خواهی، عذرخواهی، معذرت

اعتذار

اعتذاری

<hr> مترادف اعتراض : انتقاد، ایراد، بازخواست، تعرض، خرده گیری، مواخذه، نکته گیری، واخواهی <hr> برابر پارسی : وا خواهی، پرخاش، خرده گیری، خروش، واخواست، واخواهی

مترادف اعتراض : انتقاد، ایراد، بازخواست، تعرض، خرده گیری، مواخذه، نکته گیری، واخواهی برابر پارسی : وا خواهی، پرخاش، خرده گیری، خروش، واخواست، واخواهی

اعتراض

اعتراض به صلاحیت دادگاه

اعتراض داشتن بر

اعتراض پذیر

<hr> برابر پارسی : واخواستن

اعتراض کردن

اعتراض کننده

<hr> مترادف اعتراف : ابراز، اذعان، اظهار، افشا، اقرار، بیان، تصدیق، خستو، مقر <hr> متضاد اعتراف : انکار <hr> برابر پارسی : بزبان آوری، پذیرا، پذیرش

مترادف اعتراف : ابراز، اذعان، اظهار، افشا، اقرار، بیان، تصدیق، خستو، مقر متضاد اعتراف : انکار برابر پارسی : بزبان آوری، پذیرا، پذیرش

اعتراف

اعتراف به شکست

اعتراف به گناه

اعتراف شده

اعتراف نامه

اعتراف و درد دل کردن

<hr> برابر پارسی : خستو شدن

اعتراف کردن

اعتراف گرفتن

اعترافی

<hr> مترادف اعتزال : اعتکاف، انزوا، تنهایی، خلوت، دوری گزینی، گوشه گیری

مترادف اعتزال : اعتکاف، انزوا، تنهایی، خلوت، دوری گزینی، گوشه گیری

اعتزال

<hr> برابر پارسی : ایست کاری، دست از کارکشی

برابر پارسی : ایست کاری، دست از کارکشی

اعتصاب

اعتصاب شکن

<hr> برابر پارسی : کام پرهیزی

برابر پارسی : کام پرهیزی

اعتصاب غذا

اعتصاب غذای زندانیان و غیره

اعتصاب کارمندان

<hr> برابر پارسی : شکیب گزیدن، دست از کار کشیدن

برابر پارسی : شکیب گزیدن، دست از کار کشیدن

اعتصاب کردن

اعتصاب کننده

اعتصاب گر

<hr> مترادف اعتصام : تمسک، توسل، چنگ زدن، چنگ زنی

مترادف اعتصام : تمسک، توسل، چنگ زدن، چنگ زنی

اعتصام

<hr> مترادف اعتقاد : ایقان، ایمان، باور، عقیده، گروش، وثوق، یقین <hr> برابر پارسی : باور، پای بندی، گرایش

مترادف اعتقاد : ایقان، ایمان، باور، عقیده، گروش، وثوق، یقین برابر پارسی : باور، پای بندی، گرایش

واژه های حرف "ا" - مترادف و متضاد