صفحه اصلی
مترادف و متضاد
واژه های حرف "ب" - مترادف و متضاد
باتری
باتشریفات
باتقوا
باتلاق
باتلاق نمکزار
باتلاقی
باتمسخر بیان کردن
باتنفر
باتون
باتون پاسبان
باتون یا چوب قانون
باتیست
باثبات
باثمر
باج
باج بگیر
باج راه
باج سبیل
باج سبیل خور
باج لنگرگاه
باج گیر
باج گیری
باجاده صاف کن جاده را صاف کردن
باجاروی برقی تمیز کردن
باجبگیر
باجداری
باجرات
باجربزه
باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
باجستان
باجستانی
باجلال
باجناق
باجه
باجگاه
باجی
باحال
باحجاب
باحرارت
باحزم
باحشمت
باحمیت
باحوصله
باحوله خشک کردن
باحیا
باحیثیت
باحیله پیش دستی کردن
باخبر
بیشتر