صفحه اصلی
مترادف و متضاد
واژه های حرف "ح" - مترادف و متضاد
حضور و غیاب
حضور و غیاب سازمانی
حضور پیش از وقت
حضور یافتن
حضوراً
حضوری
حضیض
حضیض خورشید
حطام
حطب
حظ
حظ بردن
حظ نفس
حظ کردن
حظ یا خوشی زیاد
حظیظ
حفار
حفاری
حفاری کردن
حفاظ
حفاظ استحکامات
حفاظ پیدا کردن
حفاظت
حفاظت از خود
حفاظت شدن
حفاظت کردن
حفر
حفر شده
حفر کردن
حفر کننده
حفرترعه کردن
حفره
حفره ء دندانی
حفره ء کوچک
حفره ای
حفره دار
حفره درون سلولی گیاه
حفره زیرزمینی
حفره سلولی درون جدار گیاه
حفره غده ای
حفره لگن خاصره
حفره مانند
حفره معده
حفره های بینی
حفره کیسه گرده
حفره یا مجرای عضو لوله ای شکل
حفره یا گودال
حفرهای که شست دران جا بگیرد
بیشتر