داوخواه

داود

<hr> مترادف داور : حاکم، حکم، قاضی، میانجی، هیربد

مترادف داور : حاکم، حکم، قاضی، میانجی، هیربد

داور

داور مسابقات

داور مسابقات شدن

داور والامقام

داورهای ویروس کش

داورگان

<hr> مترادف داوری : حکم، قضا، قضاوت، تظلم، خصومت، ستیزه

مترادف داوری : حکم، قضا، قضاوت، تظلم، خصومت، ستیزه

داوری

داوری ضد کرم

داوری کردن

<hr> مترادف داوطلب : داوخواه، راغب، کاندیدا <hr> برابر پارسی : خواستار، داو خواه، داوخواه، درخواستگر، نامزد

مترادف داوطلب : داوخواه، راغب، کاندیدا برابر پارسی : خواستار، داو خواه، داوخواه، درخواستگر، نامزد

داوطلب

داوطلب خدمت سربازی

داوطلب شدن

داوطلب کار یا مقام

داوطلبانه

داوطلبی

<hr> مترادف دایر : آباد، آبادانی، برپا، معمور، رایج، متداول، معمول، چرخنده، گردنده <hr> متضاد دایر : بایر <hr> برابر پارسی : پایدار، پا برجا، آباد، برپا

مترادف دایر : آباد، آبادانی، برپا، معمور، رایج، متداول، معمول، چرخنده، گردنده متضاد دایر : بایر برابر پارسی : پایدار، پا برجا، آباد، برپا

دایر

دایر بودن

دایر کردن

<hr> مترادف دایره : حلقه، گرد، مدور، انجمن، محدوده، اداره، بنیاد، سازمان، دف، چنبر، چنبره <hr> برابر پارسی : گرد، پَرهون، چنبر، چنبره، داریه، دف، دوردار، گردی

مترادف دایره : حلقه، گرد، مدور، انجمن، محدوده، اداره، بنیاد، سازمان، دف، چنبر، چنبره برابر پارسی : گرد، پَرهون، چنبر، چنبره، داریه، دف، دوردار، گردی

دایره

دایره استوا

دایره افقی

دایره البروج

<hr> مترادف دائره المعارف : انسیکلوپدی، فرهنگ، مرجع <hr> برابر پارسی : ( دائرة المعارف ) دانشنامه

مترادف دائره المعارف : انسیکلوپدی، فرهنگ، مرجع برابر پارسی : ( دائرة المعارف ) دانشنامه

دایره المعارف

دایره المعارف نویس

دایره ای

<hr> مترادف دایره زنگی : دایره، دف <hr> برابر پارسی : دُریه

مترادف دایره زنگی : دایره، دف برابر پارسی : دُریه

دایره زنگی

دایره ساعتی

دایره سنج

دایره طول

دایره معلومات

دایره نامحدود

دایره وار

دایره وار حرکت کردن

دایره کوچک

دایرهزنگی

<hr> مترادف دایم : استوار، باقی، پاینده، ثابت، جاوید، جاویدان، دایملاینقطع، مدام، هماره، همواره، همیشه <hr> متضاد دایم : هرگز، موقت <hr> برابر پارسی : پاینده، پایا، جاویدان، همش، همواره، همیشگی، همیشه

مترادف دایم : استوار، باقی، پاینده، ثابت، جاوید، جاویدان، دایملاینقطع، مدام، هماره، همواره، همیشه متضاد دایم : هرگز، موقت برابر پارسی : پاینده، پایا، جاویدان، همش، همواره، همیشگی، همیشه

دایم

<hr> مترادف دایمدایمی : ابدی، جاویدان، همیشگی <hr> متضاد دایمدایمی : موقتی

مترادف دایمدایمی : ابدی، جاویدان، همیشگی متضاد دایمدایمی : موقتی

دایمدایمی

<hr> مترادف داین : بستانکار، طلبکار، وامخواه <hr> متضاد داین : بدهکار

مترادف داین : بستانکار، طلبکار، وامخواه متضاد داین : بدهکار

داین

<hr> مترادف دایه : ربیبه، شیرده، ماماچه، مرضع، مرضعه ماما، پرستار

مترادف دایه : ربیبه، شیرده، ماماچه، مرضع، مرضعه ماما، پرستار

دایه

دایه گیری

دایگی

<hr> مترادف دایی : خال، خالو <hr> برابر پارسی : کاکو

مترادف دایی : خال، خالو برابر پارسی : کاکو

دایی

<hr> برابر پارسی : خرس کوچک

دب اصغر

<hr> برابر پارسی : خرس بزرگ

دب اکبر

<hr> مترادف دباغ : پوست پیرا، چرم ساز <hr> برابر پارسی : چرمگر، پوست پیرا، تیماجگر

مترادف دباغ : پوست پیرا، چرم ساز برابر پارسی : چرمگر، پوست پیرا، تیماجگر

واژه های حرف "د" - مترادف و متضاد