صفحه اصلی
مترادف و متضاد
واژه های حرف "ق" - مترادف و متضاد
قابل علاج
قابل فراموشی
قابل فرو کردن در اب
قابل فروش
قابل فروش حراج
قابل فسخ
قابل فهم
قابل فهم عوام
قابل فکر
قابل قبول
قابل قبول بودن
قابل قسمت
قابل قضاوت
قابل قیاس
قابل لرزش و ارتعاش
قابل لغو
قابل لمس
قابل مبادله
قابل مجازات
قابل مجازات مرگ
قابل مدافعه
قابل مذاکره
قابل مراعات
قابل مسافرت در جاده
قابل مشاهده
قابل مصرف
قابل مطالبه
قابل معاشرت
قابل معاشرت بودن
قابل معاوضه
قابل معنی کردن
قابل مقاومت
قابل مقایسه
قابل ملا حضه
قابل ملاحظه
قابل مناظره
قابل نجات
قابل نسبت دادن
قابل نشر
قابل نقض
قابل نقل و انتقال بانکی
قابل نمایش
قابل نگاهداری
قابل هدایت
قابل هضم
قابل وصول
قابل پاداش
قابل پذیرش
بیشتر