صفحه اصلی
مترادف و متضاد
واژه های حرف "ق" - مترادف و متضاد
قبض های
قبضه
قبضه شمشیر
قبضه کردن
قبل
قبل از
قبل از اینکه
قبل از جنگ
قبل از جنگ داخلی امریکا
قبل از ظهر
قبل از موقع
قبلا
قبلا اخطار کردن
قبلا اعلام کردن
قبلا اماده کردن
قبلا انتخاب کردن
قبلا اگاه
قبلا اگاهانیدن
قبلا بدل کسی اثر کردن
قبلا برحذر داشتن
قبلا به تصرف اوردن
قبلا تبعیض فکری داشتن
قبلا تجهیز شده
قبلا تصور کردن
قبلا تعلیم دادن
قبلا تعیین شده
قبلا تعیین کردن
قبلا تهیه دیدن
قبلا تهیه شده
قبلا درباره چیزی صحبت کردن
قبلا رویت کردن
قبلا شرط کردن
قبلا عقیده پیدا کردن
قبلا فکر چیزی را کردن
قبلا متوجه
قبلا مرتب کردن
قبلا مستعد
قبلا مقدر کردن
قبلا مقرر داشتن
قبلا موجود شدن
قبلا نشان دادن
قبلا هضم کردن
قبلا هم دست کردن
قبلا وجود داشتن
قبلا وقوع امری را ترتیب دادن
قبلا پرداختن
قبلا پیش بینی کردن
قبلا چیدن و قرار دادن
بیشتر