هزینه کسی یا چیزی را پرداختن

<hr> برابر پارسی : موجود

هست

هستم

<hr> مترادف هسته : بذر، تخم، خستو، دانه، مغز

مترادف هسته : بذر، تخم، خستو، دانه، مغز

هسته

هسته اصلی

هسته البالو و گیلاس و غیره

هسته ای

هسته دار

هسته دراوردن

هسته دراوردن از

هسته میوه را دراوردن

هسته کوچک

هستونیست

هستک گرد میان هسته سلول

<hr> مترادف هستی : بود، زندگی، کاینات، وجود، ثروت، دولت، مال، مکنت، نوا <hr> متضاد هستی : نیستی

مترادف هستی : بود، زندگی، کاینات، وجود، ثروت، دولت، مال، مکنت، نوا متضاد هستی : نیستی

هستی

هستی جسمانی

هستی شناسی

هستی گرایی

هستید

هستیم

هش

هشت بیت

هشت عددی

هشت عضوی

هشت لا

هشت هجایی

هشت هشتی

هشت وتدی

هشت وجهی

هشت پا

هشت پایک

هشت گونه

هشتاد

هشتاد سال

هشتاد ساله

هشتادم

هشتادمین

هشتایی

هشتمین

<hr> مترادف هشتن : قراردادن، گذاشتن، نهادن، ترک کردن، رها کردن

مترادف هشتن : قراردادن، گذاشتن، نهادن، ترک کردن، رها کردن

هشتن

هشتک

هشتگانه

<hr> مترادف هشتی : دالان، دهلیز، رواق، صحن

مترادف هشتی : دالان، دهلیز، رواق، صحن

هشتی

<hr> مترادف هشدار : آژیر، آگهی، اخطار

مترادف هشدار : آژیر، آگهی، اخطار

هشدار

هشدار دادن

هشدارگر

<hr> مترادف هشیار : باهوش، عاقل، هوشمند، بیدار، زرنگ، متوجه <hr> متضاد هشیار : غافل

مترادف هشیار : باهوش، عاقل، هوشمند، بیدار، زرنگ، متوجه متضاد هشیار : غافل

هشیار

<hr> مترادف هشیاری : احتیاط، حزم، ذکاوت، زیرکی، فراست، فرزانگی، فطانت، هوشمندی <hr> متضاد هشیاری : غفلت

مترادف هشیاری : احتیاط، حزم، ذکاوت، زیرکی، فراست، فرزانگی، فطانت، هوشمندی متضاد هشیاری : غفلت

واژه های حرف "ه" - مترادف و متضاد