پوشش میانی عرق

پوشش یا اندود داخلی سقف

پوشش یا پیراهن کوتاه و کوچک

پوشنده لباس

<hr> مترادف پوشه : پرونده، دوسیه، شمیز، لفافه

مترادف پوشه : پرونده، دوسیه، شمیز، لفافه

پوشه

پوشه یا کارتن کاغذ

پوشپر

پوشک

<hr> مترادف پوشیدن : دربر کردن، ملبس شدن، پرده پوشی کردن، پنهان کردن، کتمان کردن، مخفی کردن، مکتوم نگاه داشتن، نهفتن، تلبیس، اختفا، فراگرفتن ، آشکار کردن، افشا کردن <hr> متضاد پوشیدن : لخت شدن

مترادف پوشیدن : دربر کردن، ملبس شدن، پرده پوشی کردن، پنهان کردن، کتمان کردن، مخفی کردن، مکتوم نگاه داشتن، نهفتن، تلبیس، اختفا، فراگرفتن ، آشکار کردن، افشا کردن متضاد پوشیدن : لخت شدن

پوشیدن

<hr> مترادف پوشیدنی : پوشاک، جامه، رخت، لباس، ملبوس، نهفتنی، سر

مترادف پوشیدنی : پوشاک، جامه، رخت، لباس، ملبوس، نهفتنی، سر

پوشیدنی

<hr> مترادف پوشیده : محجب، محجوب، مستور، ملبس، راز، غیب، مستتر، مضمر، ناآشکار، کتم، مبهم، مجهول، مشکل، مکتوم، پنهان، مختفی، مخفی، مکنون، ناپدید، نهان، نهفته، مسقف <hr> متضاد پوشیده : آشکار

مترادف پوشیده : محجب، محجوب، مستور، ملبس، راز، غیب، مستتر، مضمر، ناآشکار، کتم، مبهم، مجهول، مشکل، مکتوم، پنهان، مختفی، مخفی، مکنون، ناپدید، نهان، نهفته، مسقف متضاد پوشیده : آشکار

پوشیده

پوشیده از ابر

پوشیده از برف

پوشیده از بوته

پوشیده از بیشه

پوشیده از سبزه

پوشیده از سرب

پوشیده از شوره

پوشیده از فلس های بزرگ

پوشیده از فلس یا پولک

پوشیده از مه غلیظ

پوشیده از موی ریز یا کرک

پوشیده از پاپیتال

پوشیده از پر

پوشیده از چمن

پوشیده از چوب

پوشیده از کاه بن

پوشیده از گل

پوشیده از گندمه

پوشیده از یخ

پوشیده شدن

پوشیده شده از خارهای زیاد

پوشیده شده از درخت

پوشیده شده از موهای ریز

پوشیدهرو

پوشیدگی

پوشیدگی از موهای سفید و کوتاه

پوشیدگی از کرک

پوشینه

<hr> مترادف پول : اسکناس، بودجه، پیسه، تنخواه، دست مایه، دینار، سرمایه، سکه، مبلغ، مسکوک، نقد، نقدینه، وجه، پل، جسر

مترادف پول : اسکناس، بودجه، پیسه، تنخواه، دست مایه، دینار، سرمایه، سکه، مبلغ، مسکوک، نقد، نقدینه، وجه، پل، جسر

واژه های حرف "پ" - مترادف و متضاد