صفحه اصلی
مترادف و متضاد
واژه های حرف "ک" - مترادف و متضاد
کشیشی کردن
کشیشی که عبادتگاه ویژه دارد
کشیک
کعب
کعبه
کف
کف اتوموبیل
کف اطاق
کف الود
کف اور
کف بدهان اوردن
کف بین
کف بینی
کف تختهای
کف جاده
کف خیابان
کف دار
کف دریا
کف دست انسان
کف دستی
کف دستی زدن
کف رو
کف روی دیگ
کف روی سطح فلزات مذاب
کف رینگ بوکس یا کشتی
کف زدن
کف زمین
کف زننده
کف زنی
کف سازی
کف سازی کردن
کف شناسی
کف صابون
کف مانند
کف منقل
کف نفس
کف نفس کردن
کف هر چیزی
کف پا
کف پای پستانداران
کف پایی
کف کردن
کف کلفت
کف گرفتن از
کف گیری
کف یا عرق اسب
کفاره
کفاره دادن
بیشتر