صفحه اصلی
مترادف و متضاد
واژه های حرف "ک" - مترادف و متضاد
کلیت بخشی
کلیت بخشیدن
کلیجه
کلیجه امریکای جنوبی
کلید
کلید برق
کلید بستن
کلید خصوصی
کلید در خانه
کلید پیانو
کلید چندین قفل
کلید کردن
کلید کلون در
کلید کوک
کلید کوک سازهای زهی
کلیددار
کلیددار زندان
کلیدی که چند قفل را باز کند
کلیدی که چندین قفل را باز کند
کلیسا
کلیسا را از ازادی محروم کردن
کلیسا سالاری
کلیسا گرایی
کلیساهایی که سالن دراز دارند
کلیسای اسکاتلند
کلیسای جامع
کلیسای لوتران
کلیسای کاتولیک رم
کلیسای کوچک
کلیسایی
کلیشه
کلیشه زدن
کلیشه ساز
کلیشه عین متن اصلی
کلیشه مسی
کلیشه کردن
کلیشهساز
کلیل
کلیم
کلیمی
کلیه
کلیه زمین مایملک یک شخص
کلیه مانند
کلیه مرغان یک سرزمین
کلیه مستاجرین یک ملک
کلیه ها
کلیه گیاهان یک سرزمین
کم
بیشتر