کلاه پادشاهی

کلاه پر

کلاه کاسه مانند

کلاه کپی

کلاه گذار

کلاه گذاشتن

کلاه گیس

کلاه گیس ساز

<hr> مترادف کلاهبردار : حقه باز، شیاد، گوش بر

مترادف کلاهبردار : حقه باز، شیاد، گوش بر

کلاهبردار

کلاهبرداری

<hr> مترادف کلاهخود : خود، مغفر

مترادف کلاهخود : خود، مغفر

کلاهخود

کلاهدوز

کلاهدوزی

کلاهک

کلاهک برفی

کلاهک دودکش

کلاهی از پوست خرس

کلاً

<hr> برابر پارسی : چنک

کلاچ

<hr> مترادف کلب : سگ <hr> برابر پارسی : سگ

مترادف کلب : سگ برابر پارسی : سگ

کلب

<hr> مترادف کلبه : آشیان، آلونک، زاغه، عریش، کاشانه، کوخ، کومه، لانه <hr> متضاد کلبه : صرح، قصر، کاخ

مترادف کلبه : آشیان، آلونک، زاغه، عریش، کاشانه، کوخ، کومه، لانه متضاد کلبه : صرح، قصر، کاخ

کلبه

کلبه اسکیموها

کلبه سرخ پوستان

کلبه نشین

کلبه نشینی

کلبه یا اطاقک موقتی

کلبه یاالونک چوبی

کلبه ییلا قی

کلبی

<hr> مترادف کلت : پارابلوم، تپانچه، رولور

مترادف کلت : پارابلوم، تپانچه، رولور

کلت

کلخوز

کلرات

کلراید جیوه

کلرور جیوه

کلروفورم

<hr> مترادف کلروفیل : سبزینه <hr> برابر پارسی : سبزینه

مترادف کلروفیل : سبزینه برابر پارسی : سبزینه

کلروفیل

کلرین

کلسیم

کلسیم چیزی را گرفتن

کلسیم گیری

کلش

کلش کلش کردن

کلف خورشید

<hr> مترادف کلفت : پیشخدمت، خادمه، مستخدمه، رنج، سختی، محنت، مشقت | خشن، ستبر، ضخیم، گنده، درشت، ناهموار <hr> متضاد کلفت : نوکر | باریک، کم حجم، کم قطر، لطیف، نازک

مترادف کلفت : پیشخدمت، خادمه، مستخدمه، رنج، سختی، محنت، مشقت | خشن، ستبر، ضخیم، گنده، درشت، ناهموار متضاد کلفت : نوکر | باریک، کم حجم، کم قطر، لطیف، نازک

واژه های حرف "ک" - مترادف و متضاد