مترادف و متضاد

کومه مخروطی از علف خشک

کومه کردن

<hr> مترادف کون : ته، دبر، سرین، ماتحت، مخرج، مقعد، نشستنگاه

مترادف کون : ته، دبر، سرین، ماتحت، مخرج، مقعد، نشستنگاه

کون

کون و مکان

<hr> مترادف کونی : امرد، گانی، مخنث، مفعول، ملوط، هیز

مترادف کونی : امرد، گانی، مخنث، مفعول، ملوط، هیز

کونی

<hr> مترادف کوه : بند، پشته، جبل، کتل، کوهستان، کوهه، گردنه

مترادف کوه : بند، پشته، جبل، کتل، کوهستان، کوهه، گردنه

کوه

کوه اتشفشان

کوه المپ در مقدونیه

کوه مانند

کوه مقدساور شلیم

<hr> مترادف کوه نورد : کوه پیما، کوه سپر، کوه گرد

مترادف کوه نورد : کوه پیما، کوه سپر، کوه گرد

کوه نورد

کوه پیما

<hr> مترادف کوه پیکر : عظیم الجثه

مترادف کوه پیکر : عظیم الجثه

کوه پیکر

کوه یخ

کوه یخ شناور

<hr> مترادف کوهان : برآمدگی، سلیل، قوز، گوژ، پروین، ثریا

مترادف کوهان : برآمدگی، سلیل، قوز، گوژ، پروین، ثریا

کوهان

کوهان دار

<hr> مترادف کوهستان : جبل، کوه، کوهسار، کهسار، کهستان

مترادف کوهستان : جبل، کوه، کوهسار، کهسار، کهستان

کوهستان

کوهستانی

کوهمیز

کوهمیزی

کوهنورد

<hr> مترادف کوهنوردی : کوه پیمایی، کوه سپری، کوه گردی

مترادف کوهنوردی : کوه پیمایی، کوه سپری، کوه گردی

کوهنوردی

کوهنوردی کردن

کوهه زین

<hr> مترادف کوهپایه : پشته، تپه، رش

مترادف کوهپایه : پشته، تپه، رش

کوهپایه

کوهپایه ای

کوهپیمایی کردن

کوهپیکر

<hr> مترادف کوپال : عمود، گرز

مترادف کوپال : عمود، گرز

کوپال

<hr> مترادف کوپن : بن، ژتون، ورقه جیره <hr> برابر پارسی : بُرش

مترادف کوپن : بن، ژتون، ورقه جیره برابر پارسی : بُرش

کوپن

کوپه

کوپید

<hr> مترادف کوچ : جابجایی، رحلت، رحیل، سفر، کوج، مهاجرت، نقل مکان، هجرت

مترادف کوچ : جابجایی، رحلت، رحیل، سفر، کوج، مهاجرت، نقل مکان، هجرت

کوچ

کوچ دادن

کوچ مسافرت با گاری

کوچ نشین

کوچ کردن

کوچ کننده

کوچ گر

کوچ گری

<hr> مترادف کوچنده : راحل، مهاجر

مترادف کوچنده : راحل، مهاجر

کوچنده

<hr> مترادف کوچه : برزن، خیابان، گذرگاه، معبر

مترادف کوچه : برزن، خیابان، گذرگاه، معبر

کوچه

کوچه بن بست

کوچه فرعی

کوچه پرت

کوچولو

<hr> مترادف کوچک : تنگ، محقر، بچه، خرد، خردسال، طفل، صغیر، کم جثه، پست، حقیر، اندک، قلیل، کم حجم <hr> متضاد کوچک : بزرگ، پهن، عریض، فراخ، وسیع

مترادف کوچک : تنگ، محقر، بچه، خرد، خردسال، طفل، صغیر، کم جثه، پست، حقیر، اندک، قلیل، کم حجم متضاد کوچک : بزرگ، پهن، عریض، فراخ، وسیع

واژه های حرف "ک" - مترادف و متضاد