حاد (موضوع و داستان و خبر)

حاد (پزشکی)

حاد الزوایا

حاد الطبع

حاد بودن

<hr> مترادف حاد شدن : وخیم شدن، خطیر شدن، خطرناک شدن، بحرانی شدن، شدت یافتن، شدید شدن، بغرنج شدن، پیچیده شدن، غامض شدن، دشوار گشتن، مشکل شدن

مترادف حاد شدن : وخیم شدن، خطیر شدن، خطرناک شدن، بحرانی شدن، شدت یافتن، شدید شدن، بغرنج شدن، پیچیده شدن، غامض شدن، دشوار گشتن، مشکل شدن

حاد شدن

حاد کردن

حادالزوایا

حادتر

<hr> مترادف حادث : تازه، جدید، نو ، اتفاق، پیشامد، واقع، وقوع، آفریده ، مخلوق <hr> متضاد حادث : قدیم، آفریدگار، خالق <hr> برابر پارسی : پیشآمد

مترادف حادث : تازه، جدید، نو ، اتفاق، پیشامد، واقع، وقوع، آفریده ، مخلوق متضاد حادث : قدیم، آفریدگار، خالق برابر پارسی : پیشآمد

حادث

<hr> مترادف حادث شدن : پدیدآمدن، ظاهر شدن، پیدا شدن، ظهور کردن، ایجاد شدن، به وجود آمدن، خلق شدن، رخ دادن، به وقوع پیوستن، اتفاق افتادن <hr> برابر پارسی : روی دادن، پدید آمدن

مترادف حادث شدن : پدیدآمدن، ظاهر شدن، پیدا شدن، ظهور کردن، ایجاد شدن، به وجود آمدن، خلق شدن، رخ دادن، به وقوع پیوستن، اتفاق افتادن برابر پارسی : روی دادن، پدید آمدن

حادث شدن

حادث شدن اما در هم ریخته

حادث شدن و پدید امدن

حادث عرضی

حادث و قدیم

حادثات

<hr> مترادف حادثه : اتفاق، پیشامد، تصادف، رخداد، رویداد، سانحه، عارضه، قضیه، ماجرا، مصیبت، واقعه، آسیب، بلا <hr> برابر پارسی : پیشامد، رویداد، پیش آمد ناگوار، پدیده، پیش آمد، رخداد

مترادف حادثه : اتفاق، پیشامد، تصادف، رخداد، رویداد، سانحه، عارضه، قضیه، ماجرا، مصیبت، واقعه، آسیب، بلا برابر پارسی : پیشامد، رویداد، پیش آمد ناگوار، پدیده، پیش آمد، رخداد

حادثه

حادثه 1396 اشترانکوه

حادثه 1942 قصر عابدین

حادثه 2009 قطار مسکو سن پترزبورگ

حادثه 2010 معدن سن خوزه

حادثه 2018 قطار امریتسار

حادثه 2018 قطار تکیرداغ

حادثه 2018 قطار یایلان

حادثه 2018 ون تورنتو

حادثه 2018 کلوپ کاراکاس

حادثه 26 فوریه

حادثه اتش زدن سفارت انگلستان

حادثه اتش زدن عمارت اربابی قلمروی ساتسوما در ادو

حادثه اتمی فوکوشیما 1

حادثه اجیما ایکوشیما

حادثه اسیدپاشی های زنجیره ای در اصفهان

<hr> مترادف حادثه افرین : ( حادثه آفرین ) حادثه زا، حادثه خیز، حادثه ساز

مترادف حادثه افرین : ( حادثه آفرین ) حادثه زا، حادثه خیز، حادثه ساز

واژه های حرف "ح"