خاتم بخشی

خاتم بستن

خاتم بسته

<hr> مترادف خاتم بند : خاتم ساز، خاتم کار

مترادف خاتم بند : خاتم ساز، خاتم کار

خاتم بند

<hr> مترادف خاتم بندی : خاتم سازی، خاتم کاری

مترادف خاتم بندی : خاتم سازی، خاتم کاری

خاتم بندی

خاتم جم

خاتم جمشید

خاتم رسل

خاتم رسول اکرم

خاتم ساز

خاتم سازی

خاتم سلیمان

خاتم سهیل نشان

خاتم شهرستان

خاتم طریقت

خاتم نبوت

خاتم وحی

خاتم ولایت

خاتم پرست

<hr> مترادف خاتم کار : خاتم بند، خاتم ساز

مترادف خاتم کار : خاتم بند، خاتم ساز

خاتم کار

<hr> مترادف خاتم کاری : خاتم بندی، خاتم سازی

مترادف خاتم کاری : خاتم بندی، خاتم سازی

خاتم کاری

خاتم کاری با صدف یا فلز

خاتم کاری کردن

خاتم کردن

خاتم گویا

خاتماته

خاتماندو

خاتمت

خاتمت بین

خاتمت بینی

خاتمت پذیر

خاتمتا

خاتمر

<hr> مترادف خاتمه : آخر، انجام، انقضا، پایان، فرجام، نهایت <hr> متضاد خاتمه : آغاز <hr> برابر پارسی : فرجام، سرانجام، پایان

مترادف خاتمه : آخر، انجام، انقضا، پایان، فرجام، نهایت متضاد خاتمه : آغاز برابر پارسی : فرجام، سرانجام، پایان

خاتمه

خاتمه الرسائل على فوائد مهمه اثنى عشره

خاتمه الرسائل علی فوائد مهمه اثنی عشره

خاتمه الوسائل

<hr> مترادف خاتمه بخشیدن : پایان دادن، تمام کردن، مختومه کردن <hr> متضاد خاتمه بخشیدن : آغازیدن، آغاز کردن

مترادف خاتمه بخشیدن : پایان دادن، تمام کردن، مختومه کردن متضاد خاتمه بخشیدن : آغازیدن، آغاز کردن

خاتمه بخشیدن

خاتمه تفصیل وسائل الشیعه

خاتمه داد

<hr> مترادف خاتمه دادن : پایان دادن، به انتها رساندن، به آخر رساندن، به پایان رساندن، ختم کردن، تمام کردن، خاتمه بخشیدن، مختومه کردن، مختومه اعلام کردن ، متوقف ساختن، متوقف کردن <hr> متضاد خاتمه دادن : آغازیدن <hr> برابر پارسی : بفرجام رساندن، بپایان بردن

مترادف خاتمه دادن : پایان دادن، به انتها رساندن، به آخر رساندن، به پایان رساندن، ختم کردن، تمام کردن، خاتمه بخشیدن، مختومه کردن، مختومه اعلام کردن ، متوقف ساختن، متوقف کردن متضاد خاتمه دادن : آغازیدن برابر پارسی : بفرجام رساندن، بپایان بردن

واژه های حرف "خ"