عاقر الثریا

عاقر الفرزه

عاقر النجبه

عاقر قوفا

عاقرا

عاقرالثریا

عاقرالفرزه

عاقرالنجبه

عاقرقرحا

عاقرقوفا

عاقره

عاقف

<hr> مترادف عاقل : باهوش، بخرد، تیزهوش، حکیم، خردمند، دانا، ذکی، رشید، زیرک، فهمیده، لبیب، هوشمند، هوشیار <hr> متضاد عاقل : جاهل، نادان <hr> برابر پارسی : خردمند، اندیشمند، پخته، دانا، زیرک، هوشمند

مترادف عاقل : باهوش، بخرد، تیزهوش، حکیم، خردمند، دانا، ذکی، رشید، زیرک، فهمیده، لبیب، هوشمند، هوشیار متضاد عاقل : جاهل، نادان برابر پارسی : خردمند، اندیشمند، پخته، دانا، زیرک، هوشمند

عاقل

عاقل آباد

عاقل اباد

عاقل اصحاب الجنه

عاقل تا پی پل می گشت دیوانه پا برهنه از اب گذشت

عاقل تر

عاقل خان رازی

عاقل خان هندی

عاقل در امور دنیا

عاقل در امور مادی

عاقل دیوانه

عاقل دیوانه نمای دوران هارون الرشید

عاقل شمایل

عاقل عاقل

عاقل عاقلف

عاقل فریب

عاقل مرد

عاقل نما

عاقل و دانا

عاقل و زیرک

عاقل و معقول

عاقل و هوشمند

عاقل وچه

عاقل کردن

عاقل یا فهمیده

عاقلات

عاقلان

عاقلان دانند

<hr> مترادف عاقلانه : بخردانه، خردمندانه، زیرکانه، عالمانه، عقلایی، هوشمندانه، هوشیارانه <hr> متضاد عاقلانه : جاهلانه <hr> برابر پارسی : هوشمندوار، اندیشمندانه، هوشمندانه

مترادف عاقلانه : بخردانه، خردمندانه، زیرکانه، عالمانه، عقلایی، هوشمندانه، هوشیارانه متضاد عاقلانه : جاهلانه برابر پارسی : هوشمندوار، اندیشمندانه، هوشمندانه

واژه های حرف "ع"