صفحه اصلی
فهرست واژه
واژه های حرف "ف"
فاقد شکل ثابت
فاقد شکل مشخص
فاقد شکل معین
فاقد صراحت لهجه
فاقد صفات انسانی شدن
فاقد صفات انسانی کردن
فاقد صلا حیت
فاقد صلا حیت قضایی
فاقد صلاحیت
فاقد صلاحیت قانونی کردن
فاقد صلاحیت کردن
فاقد ضخامت مناسب
فاقد ضمیر اشاره
فاقد طهورین
فاقد عادت
فاقد عصب کردن
فاقد عقل و شعور
فاقد عمومیت
فاقد عیب
فاقد غلط و اشتباه
فاقد قدرت
فاقد قدرت بیان
فاقد قدرت تعقل
فاقد قدرت جنسی
فاقد قوه ارتجاعی
فاقد قوه تفکر
فاقد قوه شنوایی
فاقد قوهء لامسه
فاقد مالیات
فاقد مدارک قانونی
فاقد مردانگی کردن
فاقد مشایع
فاقد معلومات کافی
فاقد معنی
فاقد ملازم
فاقد ملیت
فاقد ناموس
فاقد نبوغ و ابتکار
فاقد نزاکت
فاقد نشان زندگی
فاقد نیروی استدلال و فکر
فاقد نیروی تعقل
فاقد نیروی جنبش
فاقد نیروی شنوایی
فاقد هماهنگی کردن
فاقد هنر
فاقد هنر و کمال
فاقد و بدون
بیشتر