ناجیه ایماق

ناجیه بابکرخیل ارگونوال

ناجیه غلامی

ناح

ناحات

ناحاذق

ناحاش

ناحد

ناحر

ناحرات

ناحران

ناحرتان

<hr> برابر پارسی : بی ادبی

ناحرمتی

ناحرمتی کردن

ناحره

ناحز

ناحس

<hr> برابر پارسی : زورگو، زورسِتان

برابر پارسی : زورگو، زورسِتان

ناحساب

<hr> برابر پارسی : زورگفتن، چرندگفتن

برابر پارسی : زورگفتن، چرندگفتن

ناحساب گفتن

ناحسابی

ناحسابی کردن

ناحص

ناحط

ناحفاظ

ناحفاظی

<hr> مترادف ناحق : باطل، دروغ، غیرعادلانه، کذب، ناراست، ناروا، ناصواب <hr> متضاد ناحق : بحق، حق <hr> برابر پارسی : بیداد، بیهوده، دروغ، ناروا، ناسزا

مترادف ناحق : باطل، دروغ، غیرعادلانه، کذب، ناراست، ناروا، ناصواب متضاد ناحق : بحق، حق برابر پارسی : بیداد، بیهوده، دروغ، ناروا، ناسزا

ناحق

<hr> برابر پارسی : نمک نشناس

برابر پارسی : نمک نشناس

ناحق شناس

ناحق شناسان

ناحق شناسی

ناحق گفتن

ناحق گو

ناحقشناسی

ناحل

ناحله

<hr> مترادف ناحمول : بی صبر، بی طاقت، عجول، نابردبار، ناشکیبا، ناصبور <hr> متضاد ناحمول : حمول

مترادف ناحمول : بی صبر، بی طاقت، عجول، نابردبار، ناشکیبا، ناصبور متضاد ناحمول : حمول

ناحمول

ناحمولی

ناحن

ناحه

ناحور

ناحوم

ناحوم سوکولوف

ناحوم پارکر

ناحی

<hr> مترادف ناحیت : اقلیم، بخش، خطه، قلمرو، منطقه، ناحیه

مترادف ناحیت : اقلیم، بخش، خطه، قلمرو، منطقه، ناحیه

ناحیت

ناحیر

<hr> مترادف ناحیه : ارض، بخش، خطه، سرحد، سرزمین، شهر، قلمرو، کران، کرانه، کشور، منطقه، ناحیت، نقطه <hr> برابر پارسی : کرانه، سوی، بخش

مترادف ناحیه : ارض، بخش، خطه، سرحد، سرزمین، شهر، قلمرو، کران، کرانه، کشور، منطقه، ناحیت، نقطه برابر پارسی : کرانه، سوی، بخش

واژه های حرف "ن"