babbittry

babbitts

babblative

<hr> معنی : یاوه، سخن بیهوده، من من، سخن نامفهوم گفتن، پر حرفی کردن، ور ور کردن، فاش کردن، یاوه گفتن <hr> معانی دیگر : بچه، کودک، طفل، نوزاد، (امریکا - خودمانی) زن یا دختر جوان، تیکه، مه پاره، (در خطاب به همسر یا معشوقه) عزیزم، جون دلم، آدم زودباور، ساده دل، ببو، بی عرضه، بی تجربه (babe in the woods و babe in arms هم می گویند)، (در مورد کودکان بی زبان) قات و قوت کردن، ب ب کردن، حرف بی معنی یا احمقانه، ورور، وراجی، حرف بی معنی یا احمقانه زدن، زر زدن، وراجی کردن، نسنجیده حرف زدن، صدای قلقل آب، شرشر، صدای لغزش آب جویبار بر روی قلوه سنگ، شرشر کردن، قلقل کردن، صداهایی که کودکان قبل از زبان باز کردن از خود در می آورند، غان و غون کردن، من ومن

معنی : یاوه، سخن بیهوده، من من، سخن نامفهوم گفتن، پر حرفی کردن، ور ور کردن، فاش کردن، یاوه گفتن معانی دیگر : بچه، کودک، طفل، نوزاد، (امریکا - خودمانی) زن یا دختر جوان، تیکه، مه پاره، (در خطاب به همسر یا معشوقه) عزیزم، جون دلم، آدم زودباور، ساده دل، ببو، بی عرضه، بی تجربه (babe in the woods و babe in

babble

babble maker

babble out

babbled

babblement

<hr> پرگو، یاوه سرا، فضول

babbler

babblers

babblesome

<hr> معنی : پر حرف <hr> معانی دیگر : پرگویی، وراجی

معنی : پر حرف معانی دیگر : پرگویی، وراجی

babbling

babbling away

babbling stream

babblingly

babblish

babbool

babbools

babby

babcock

<hr> معنی : شخص ساده و معصوم، کودک، طفل، نوزاد <hr> معانی دیگر : (با b کوچک هم می توان نوشت) هنگامه، غوغا، قیل و قال، همهمه، هیاهو، ولوله، هرج و مرج، اغتشاش، سر و صدای مردم، محل شلوغ و پر سر و صدا، (کتاب مقدس) شهر بابل (در سرزمین شینار)، هر طرح یا نقشه ی غیر عملی، کار نشدنی، بچه، (امریکا - خودمانی) زن یا دختر جوان، تیکه، مه پاره، (در خطاب به همسر یا معشوقه) عزیزم، جون دلم، آدم زودباور، ساده دل، ببو، بی عرضه، بی تجربه (babe in the woods و babe in arms هم می گویند)

معنی : شخص ساده و معصوم، کودک، طفل، نوزاد معانی دیگر : (با b کوچک هم می توان نوشت) هنگامه، غوغا، قیل و قال، همهمه، هیاهو، ولوله، هرج و مرج، اغتشاش، سر و صدای مردم، محل شلوغ و پر سر و صدا، (کتاب مقدس) شهر بابل (در سرزمین شینار)، هر طرح یا نقشه ی غیر عملی، کار نشدنی، بچه، (امریکا - خودمانی) زن یا دختر

babe

babe in arms

babe in the woods

babe magnet

babefest

babefphite

babehood

<hr> معنی : هرج و مرج، اغتشاش، سخن پرقیل و قال، شلوغی، بنای شگرف، طرح خیالی <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: babur، (با b کوچک هم می توان نوشت) هنگامه، غوغا، قیل و قال، همهمه، هیاهو، ولوله، سر و صدای مردم، محل شلوغ و پر سر و صدا، (کتاب مقدس) شهر بابل (در سرزمین شینار)، هر طرح یا نقشه ی غیر عملی، کار نشدنی، شهر و برج قدیم بابل

معنی : هرج و مرج، اغتشاش، سخن پرقیل و قال، شلوغی، بنای شگرف، طرح خیالی معانی دیگر : رجوع شود به: babur، (با b کوچک هم می توان نوشت) هنگامه، غوغا، قیل و قال، همهمه، هیاهو، ولوله، سر و صدای مردم، محل شلوغ و پر سر و صدا، (کتاب مقدس) شهر بابل (در سرزمین شینار)، هر طرح یا نقشه ی غیر عملی، کار نشدنی، شهر 

babel

babeldom

babelet

babelfish

babelic

babelicious

babelike

babelism

babelize

babels

baben

<hr> رجوع شود به: babesiasis) texas fever هم می نویسند)

رجوع شود به: babesiasis) texas fever هم می نویسند)

baber

babery

babes

babes and sucklings

babes in the wood

babeship

babesia

babesiasis

<hr> (بیشتر در کانادا) تسمه یا بند چرمی که در بافتن یا بستن (به ویژه ساختن کفش برف پیمایی) به کار می رود، رجوع شود به: babesiasis) texas fever هم می نویسند)

(بیشتر در کانادا) تسمه یا بند چرمی که در بافتن یا بستن (به ویژه ساختن کفش برف پیمایی) به کار می رود، رجوع شود به: babesiasis) texas fever هم می نویسند)

واژه های حرف "b"