dacryopyosis

dacryorrhea

dacryosolenitis

dacryostenosis

dacryosyrinx

dacryuria

<hr> <b>معنی</b> : انگشت <hr> <b>معانی دیگر</b> : (وزن شعر در یونان و روم) یگان شعر مرکب از یک هجای بلند و سپس دو هجای کوتاه، (شعر انگلیسی) یگان شعری مرکب از یک هجای موکد و دو هجای غیر موکد (مثلا : واژه ی washington یا عبارت take her up tenderly)، درشعر کلمه ای دارای سه هجا که هجای اول بلند و دو هجای بعدی ان کوتاه باشد

معنی : انگشت معانی دیگر : (وزن شعر در یونان و روم) یگان شعر مرکب از یک هجای بلند و سپس دو هجای کوتاه، (شعر انگلیسی) یگان شعری مرکب از یک هجای موکد و دو هجای غیر موکد (مثلا : واژه ی washington یا عبارت take her up tenderly)، درشعر کلمه ای دارای سه هجا که هجای اول بلند و دو هجای بعدی ان کوتاه باشد

dactyl

dactylar

dactyli

<hr> وابسته به: dactyl، وابسته به: dactyl شعری که به وزن داکتیل نوشته شده باشد

وابسته به: dactyl، وابسته به: dactyl شعری که به وزن داکتیل نوشته شده باشد

dactylic

dactylioglyph

dactylioglyphist

dactylioglyphtic

dactyliographer

dactyliographic

<hr> نگین سازی، نگین نویسی

dactyliography

dactyliology

dactylion

dactylist

dactylitic

dactylitis

dactylo-

<hr> انگشت نگاره، اثر انگشت نگاری

انگشت نگاره، اثر انگشت نگاری

dactylogram

dactylograph

dactylographer

dactylographic

dactylography

dactyloid

dactylologies

<hr> (به کار بردن انگشتان به جای حروف مثلا در میان لال ها) رسان گری انگشتی، نماد شناسی، فن اشاره باانگشت

(به کار بردن انگشتان به جای حروف مثلا در میان لال ها) رسان گری انگشتی، نماد شناسی، فن اشاره باانگشت

dactylology

dactylonomy

dactylopatagium

dactylopodite

dactylopore

dactyloscopic

<hr> قانون ـ فقه : انگشت نگارى

قانون ـ فقه : انگشت نگارى

dactyloscopy

dactylose

dactylospasm

dactylosternal

dactylosymphysis

dactylotheca

dactylotype intergrowth

dactylous

dactylozooid

dactyls

<hr> بند یا مفصل بزرگ پای حشرات

بند یا مفصل بزرگ پای حشرات

واژه های حرف "d"