deceleration delay

deceleration lane

deceleration line

deceleration road

deceleration time

decelerator

decelerators

decelerometer

deceleron

decellularization

decellularized

decem

<hr> معنی : دسامبر <hr> معانی دیگر : (دوازدهمین ماه سال مسیحی) دسامبر، دی سمبر

معنی : دسامبر معانی دیگر : (دوازدهمین ماه سال مسیحی) دسامبر، دی سمبر

december

decemberly

<hr> توطئه گر بر ضد تزار نیکولای اول (در دسامبر 1825)

توطئه گر بر ضد تزار نیکولای اول (در دسامبر 1825)

decembrist

decemcostate

decemdentate

decementation

decemfid

decemflorous

decemfoliate

decemfoliolate

decemjugate

decemlocular

decempartite

decempeda

decempedal

decempedate

decempennate

decemplex

decemplicate

decempunctate

decemstriate

decemvii

<hr> (روم باستان) هریک از ده قاضی شورای عالی قضایی

(روم باستان) هریک از ده قاضی شورای عالی قضایی

decemvir

decemviral

decemvirate

decemviri

decemvirs

decemvirship

decenary

decence

decencies

<hr> معنی : شایستگی، محجوبیت، نجابت، انطباق با مورد، پاک بینی <hr> معانی دیگر : مناسبت، ادب، بزرگواری، آبرومندی (رجوع شود به: decent)، (جمع) آداب و اصول، نزاکت و حسن سلوک، معرفت، (جمع) تسهیلات و نیازهای زندگی خوب، لطف، محبت

معنی : شایستگی، محجوبیت، نجابت، انطباق با مورد، پاک بینی معانی دیگر : مناسبت، ادب، بزرگواری، آبرومندی (رجوع شود به: decent)، (جمع) آداب و اصول، نزاکت و حسن سلوک، معرفت، (جمع) تسهیلات و نیازهای زندگی خوب، لطف، محبت

واژه های حرف "d"