earth resistance

earth retaining wall

earth road

earth salt

earth school

<hr> معنی : زمین شناسی <hr> معانی دیگر : (هر یک از علومی که با خاک و کره ی زمین سروکار دارند مانند زمین شناسی و هواشناسی) علوم زمینی، دانش های زمینی، خاک شناسی

معنی : زمین شناسی معانی دیگر : (هر یک از علومی که با خاک و کره ی زمین سروکار دارند مانند زمین شناسی و هواشناسی) علوم زمینی، دانش های زمینی، خاک شناسی

earth science

earth sciences

earth sensor

earth shattering

earth shatteringly

earth spoil

earth stabilized vehicle

<hr> (آنتن بشقابی و فرستنده و گیرنده که از زمین با ماهواره ها امواج مخابره می کند) ایستگاه زمینی، فرستنده ی زمینی

(آنتن بشقابی و فرستنده و گیرنده که از زمین با ماهواره ها امواج مخابره می کند) ایستگاه زمینی، فرستنده ی زمینی

earth station

earth surface potential

earth system

earth system science

earth tank

earth terminal

earth tide

earth tide correction

earth to someone

earth tone

earth transition

earth trap

earth tremor

earth tremors

earth up

earth value

earth varticity

earth wax

earth wind and fire

earth wire

earth's crust

earth's overshoot day

earth's surface

earth-ball

earth-closet

earth-god

earth-goddess

earth-nut pea

earth-tongue

earthball

earthboard

<hr> معنی : خاکی، خاک زاد <hr> معانی دیگر : (گیاه یا میکروب و غیره) خاکی، زمینی، خاکزی، انسانی، بشری، فانی، پست، خاکزاد، زاده خاک، خاکی، فانی، پست

معنی : خاکی، خاک زاد معانی دیگر : (گیاه یا میکروب و غیره) خاکی، زمینی، خاکزی، انسانی، بشری، فانی، پست، خاکزاد، زاده خاک، خاکی، فانی، پست

earthborn

<hr> معنی : در خاک ریشه دوانده، متوجه بسوی زمین <hr> معانی دیگر : (محدود به کره ی زمین یا چیزهای خاکی) زمینی، خاکی، دنیوی، در خاک، عازم کره ی زمین (از فضا)

معنی : در خاک ریشه دوانده، متوجه بسوی زمین معانی دیگر : (محدود به کره ی زمین یا چیزهای خاکی) زمینی، خاکی، دنیوی، در خاک، عازم کره ی زمین (از فضا)

earthbound

earthbred

earthdrake

earthed

واژه های حرف "e"