felt up

felt weak

felt well

felt-tip pen

felt-tipped pen

felted

felter

feltinc

<hr> معنی : نمد مالی <hr> معانی دیگر : نمدسازی، ماده ای که از آن نمد می سازند، پشم نمدی

معنی : نمد مالی معانی دیگر : نمدسازی، ماده ای که از آن نمد می سازند، پشم نمدی

felting

felting down

felting finish

felting needle

felting of wool

felting shrinkage

feltings

feltlike

feltmaker

feltman

feltmonger

feltness

feltpen

felts

feltwork

feltwort

felty

felty texture

feltyfare

<hr> معنی : فلک، فلوقه <hr> معانی دیگر : (در دریای مدیترانه) قایق کوچک (بادبانی یا پارویی)، فلوکا، فلک flok، نوعی قایق دو یاسه بادبانی مدیترانه

معنی : فلک، فلوقه معانی دیگر : (در دریای مدیترانه) قایق کوچک (بادبانی یا پارویی)، فلوکا، فلک flok، نوعی قایق دو یاسه بادبانی مدیترانه

felucca

feluccas

felup

felwort

felworts

fema

<hr> معنی : ماده، زن، مؤنث، جنس ماده، نسوان، مونی، جانور ماده، زنانه <hr> معانی دیگر : ماچه، لاس (در برابر: نر male)، وابسته به زنان، (در لوله کشی و نجاری و مکانیکی) مادگی (در برابر : نرگی یا زبانه)، فرورفتگی، درز، دختر، (گیاه شناسی) بی بساک، بی پرچم، مادینه، مادگانی، (بخش) میوه زا، رجوع شود به: feminine، مونک

معنی : ماده، زن، مؤنث، جنس ماده، نسوان، مونی، جانور ماده، زنانه معانی دیگر : ماچه، لاس (در برابر: نر male)، وابسته به زنان، (در لوله کشی و نجاری و مکانیکی) مادگی (در برابر : نرگی یا زبانه)، فرورفتگی، درز، دختر، (گیاه شناسی) بی بساک، بی پرچم، مادینه، مادگانی، (بخش) میوه زا، رجوع شود به: feminine، مون

واژه های حرف "f"