gain strength

gain the ear of

gain the edge on

gain the summit

gain the upper hand

<hr> 1- (ساعت و غیره) تند کار کردن، جلو رفتن 2- (در جستجوی فرصت و غیره) وقت تلف

1- (ساعت و غیره) تند کار کردن، جلو رفتن 2- (در جستجوی فرصت و غیره) وقت تلف

gain time

gain tracking error

gain traction

gain ueight

gain up

gain upon

gain victory

<hr> معنی : پیروز شدن بر

gain victory over

gain vigor

<hr> وزن زیاد کردن، چاق شدن

gain weight

gainage

gainbased

gainbirth

gaincall

gaincome

gaincope

gaine

gained

gained a foothold

gained by

gained currency

gained experience

gained popularity

gained publicity

gained weight

<hr> معنی : استفاده کننده، نفع بر، کسیکه سود میبرد، درخت ارغوان، شیرجه از پشت <hr> معانی دیگر : به دست آورنده، برنده، سود برنده، بهره مند

معنی : استفاده کننده، نفع بر، کسیکه سود میبرد، درخت ارغوان، شیرجه از پشت معانی دیگر : به دست آورنده، برنده، سود برنده، بهره مند

gainer

gainers

gainesite

<hr> شهر گینزویل (در شمال ایالت فلوریدا - آمریکا)

شهر گینزویل (در شمال ایالت فلوریدا - آمریکا)

gainesville

<hr> معنی : پر منفعت <hr> معانی دیگر : سودآور، دارای درآمد، استفاده دار، پولساز، انتفاعی، سودمند، مفید، بافایده

معنی : پر منفعت معانی دیگر : سودآور، دارای درآمد، استفاده دار، پولساز، انتفاعی، سودمند، مفید، بافایده

gainful

gainfully

gainfulness

gaingiving

<hr> قانون ـ فقه : something to the ownership of anotherتملیک

قانون ـ فقه : something to the ownership of anotherتملیک

gaining

gaining control

gaining ground on

gaining respect

gaining stream

gaining stream or stream or stream or streams

gaining weight

gaining wisdom

<hr> معنی : عایدی <hr> معانی دیگر : درامد، سود، فایده

معنی : عایدی معانی دیگر : درامد، سود، فایده

واژه های حرف "g"