<hr> وابسته به طراحى یا زمینه سازى طرحى، ich nographic(al) وابسته به طراحی و زمینه سازی، طرحی

وابسته به طراحى یا زمینه سازى طرحى، ich nographic(al) وابسته به طراحی و زمینه سازی، طرحی

ichnographic

ichnographical

ichnographically

ichnographies

<hr> (معماری) نقشه ی ساختمان (floor plan هم می گویند)، نقشهکشی ساختمان

(معماری) نقشه ی ساختمان (floor plan هم می گویند)، نقشهکشی ساختمان

ichnography

ichnolighology

ichnolite

ichnolithology

ichnolitic

ichnological

ichnologist

<hr> (بررسی علمی جا پاهای فسیل شده) سنگ بنک شناسی، ichnolighology تفال و غیبگویی ازروی رد پا، رد پا شناسی

(بررسی علمی جا پاهای فسیل شده) سنگ بنک شناسی، ichnolighology تفال و غیبگویی ازروی رد پا، رد پا شناسی

ichnology

ichnomancy

ichnospecies

icho

ichoglan

<hr> معنی : خونابه، خون خدایان، اب جراحت <hr> معانی دیگر : (اسطوره ی یونان - اثیری که به جای خون در رگ های خدایان جریان دارد) ایکور، افسانه یونان خون خدایان

معنی : خونابه، خون خدایان، اب جراحت معانی دیگر : (اسطوره ی یونان - اثیری که به جای خون در رگ های خدایان جریان دارد) ایکور، افسانه یونان خون خدایان

ichor

ichorous

ichorrhea

ichorrhoea

ichors

ichroiogy

ichthammol

ichthulin

ichthulinic

ichthyian

<hr> وابسته به یا ویژه ی ماهی ها، ماهی وار، ماهی مانند

وابسته به یا ویژه ی ماهی ها، ماهی وار، ماهی مانند

واژه های حرف "i"