lacunaris

lacunars

<hr> lacunate وابسته به حفره یاجای خالی

lacunate وابسته به حفره یاجای خالی

lacunary

lacunary sequence

lacunary values

lacunas

lacunate

lacune

lacunes

<hr> (متن) پر از قلم خوردگی، پر از افتادگی، پر حفرک

(متن) پر از قلم خوردگی، پر از افتادگی، پر حفرک

lacunose

lacunosis

lacunule

lacunulose

lacuscular

lacustral

<hr> معنی : زیست کننده در دریاچه، دریاچهای، استخری <hr> معانی دیگر : وابسته به دریاچه

معنی : زیست کننده در دریاچه، دریاچهای، استخری معانی دیگر : وابسته به دریاچه

lacustrine

lacustrine deposit

lacustrine environment

lacustrine limestone

lacustrine sediment

lacustrine soil

lacwork

<hr> معنی : بند دار، قیطانی، شبکهای، تور مانند <hr> معانی دیگر : وابسته به تور زینتی یا یراق

معنی : بند دار، قیطانی، شبکهای، تور مانند معانی دیگر : وابسته به تور زینتی یا یراق

lacy

<hr> معنی : غلام، پسر بچه، جوانک <hr> معانی دیگر : پسر، نوجوان، ریکا، کلوک، لند

معنی : غلام، پسر بچه، جوانک معانی دیگر : پسر، نوجوان، ریکا، کلوک، لند

lad mag

lad's love

ladakh

ladakhi

ladakin

ladang

ladanigerous

<hr> معنی : لادن <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: labdanum، لادن عنبری

معنی : لادن معانی دیگر : رجوع شود به: labdanum، لادن عنبری

ladanum

ladanums

ladar

<hr> معنی : نردبان، پلکان، نردبان بکار بردن، نردبان ساختن <hr> معانی دیگر : (مجازی) وسیله ی ترقی، مراحل پله مانند، زینه های فرازین، (انگلیس) دررفتگی (جوراب زنانه)، رجوع شود به: hook and ladder، نردبان، وسیله پیشرفت یارسیدن به مقصود

معنی : نردبان، پلکان، نردبان بکار بردن، نردبان ساختن معانی دیگر : (مجازی) وسیله ی ترقی، مراحل پله مانند، زینه های فرازین، (انگلیس) دررفتگی (جوراب زنانه)، رجوع شود به: hook and ladder، نردبان، وسیله پیشرفت یارسیدن به مقصود

ladder

ladder (truck)

ladder adder

ladder attenuator

ladder back

ladder belay

ladder circuit

ladder diagram

<hr> لاروبی که دلوله های آنرازنجیرمانند نردبان می گرداند

لاروبی که دلوله های آنرازنجیرمانند نردبان می گرداند

واژه های حرف "l"