neediness

needing

needing rest

<hr> معنی : عقربه، سوزن، سوزن سرنگ و گرامافون و غیره، سوزن دوزی کردن، با سوزن تزریق کردن، طعنه زدن، اذیت کردن <hr> معانی دیگر : با سوزن دوختن یا سوراخ کردن، دوزندگی کردن، (عامیانه) سکه زدن، سر به سر گذاشتن، انگولک کردن، سوال پیچ کردن، دست انداختن، سیخونک زدن، (عامیانه) الکل افزودن (به نوشابه)، (بافتن پیراهن پشمی یا قلابدوزی و غیره) میل، رجوع شود به: stylus، (حکاکی و کنده کاری و غیره) قلم، (قطب نما و سرعت نمای اتومبیل و غیره) عقربه، (گیاه شناسی) برگ سوزنی (مانند برگ کاج)، (آمپول یا سرنگ) سوزن، آمپول زنی، تزریق، (در بلورین شدن یا یخ زدن) سوزنی شدن

معنی : عقربه، سوزن، سوزن سرنگ و گرامافون و غیره، سوزن دوزی کردن، با سوزن تزریق کردن، طعنه زدن، اذیت کردن معانی دیگر : با سوزن دوختن یا سوراخ کردن، دوزندگی کردن، (عامیانه) سکه زدن، سر به سر گذاشتن، انگولک کردن، سوال پیچ کردن، دست انداختن، سیخونک زدن، (عامیانه) الکل افزودن (به نوشابه)، (بافتن پیراهن پ

needle

needle and syringe program

needle and thread

needle bar

<hr> شستشو در زیر آبی که با دانه های خیلی ریز بر تن میریزد، دوش سوزنی

شستشو در زیر آبی که با دانه های خیلی ریز بر تن میریزد، دوش سوزنی

needle bath

needle beam

needle bearing

needle bed

needle biopsy

needle blight

needle board

needle bonded

needle cam

<hr> معنی : سوزن دان <hr> معانی دیگر : جاسوزنی

معنی : سوزن دان معانی دیگر : جاسوزنی

needle case

needle cast

needle deflection

needle eye

needle fall

needle felt

needle felt with loop pile

needle felting machine

needle files

needle furze

needle gripper

needle guard

needle gun

needle holder

needle hook

needle in a haystack

needle in a haystake

needle leaved

needle leaved forest

needle loom

needle loop

needle of length

needle palm

<hr> معنی : ملیله دوزی <hr> معانی دیگر : نوک سوزن، سر سوزن، سوزن دوزی، کانوا دوزی، گلدوزی، توری دوزی، برودری دوزی، بافتن طرح با نخ پشمی بر روی کرباس

معنی : ملیله دوزی معانی دیگر : نوک سوزن، سر سوزن، سوزن دوزی، کانوا دوزی، گلدوزی، توری دوزی، برودری دوزی، بافتن طرح با نخ پشمی بر روی کرباس

واژه های حرف "n"