pack in

pack into

<hr> (خودمانی) ول کردن، دست برداشتن، مایوس شدن و کناره گرفتن

(خودمانی) ول کردن، دست برداشتن، مایوس شدن و کناره گرفتن

pack it in

pack light

pack mentality

pack of

pack of cards

pack of cigarettes

pack of lies

pack of thieves

pack of wolves

pack off

pack on

pack ones bags

pack out

<hr> (جانورشناسی) موش حمال (جنس neotoma - بومی امریکای شمالی)

(جانورشناسی) موش حمال (جنس neotoma - بومی امریکای شمالی)

pack rat

pack rat midden

pack shot

pack shot lens

<hr> (عامیانه) ترک کردن، ول کردن، دست برداشتن

(عامیانه) ترک کردن، ول کردن، دست برداشتن

pack something in

<hr> اسباب (یا لباس های) خود را بستن (و رفتن)

اسباب (یا لباس های) خود را بستن (و رفتن)

pack something up

pack suitcase

pack tent

pack the bags

pack the garbege

pack things

pack together

pack tor a trip

<hr> کاروان چهارپایان باربر، ستوران

کاروان چهارپایان باربر، ستوران

pack train

<hr> 1- دست از عملی کشیدن، (کاری را) ول کردن، در دکان را تخته کردن 2- خراب شدن، از کار افتادن

1- دست از عملی کشیدن، (کاری را) ول کردن، در دکان را تخته کردن 2- خراب شدن، از کار افتادن

pack up

pack wall or packwall or packwall

pack with

pack wron

pack-saddle

packable

<hr> <b>معنی</b> : عدل، بسته، قوطی، بستهبندی کردن <hr> <b>معانی دیگر</b> : (در اصل) عمل بسته بندی کردن، بسته بندی، محموله، کارتن، گنجانه، جعبه، صندوق، صندوقچه، بقچه، (طرح ها یا اقلام یا اندیشه ها) گروهه، مجموعه، دسته، همبست، (معامله و غیره) یکجا، چکی، عمده، بستن، (در بقچه یا لفاف و غیره) پیچیدن، عدل بندی کردن، (کالا و غیره را برای حفظ یا جلب مشتری) بسته بندی کردن، روکش بندی کردن، مهر و انگ گذاری کردن، آکندگری کردن

معنی : عدل، بسته، قوطی، بستهبندی کردن معانی دیگر : (در اصل) عمل بسته بندی کردن، بسته بندی، محموله، کارتن، گنجانه، جعبه، صندوق، صندوقچه، بقچه، (طرح ها یا اقلام یا اندیشه ها) گروهه، مجموعه، دسته، همبست، (معامله و غیره) یکجا، چکی، عمده، بستن، (در بقچه یا لفاف و غیره) پیچیدن، عدل بندی کردن، (کالا و غیره

واژه های حرف "p"