quadrangularly

quadrangularness

quadranguled

<hr> معنی : ربع، چهار گوش، ربع دایره، یک چهارم، ربع کره <hr> معانی دیگر : چارک پرهون، ربع پیرامون، زاویه ی 90 درجه، گوشه ی راست، هر چیز به شکل یک چهارم دایره، قاچ، ربع صفحه

معنی : ربع، چهار گوش، ربع دایره، یک چهارم، ربع کره معانی دیگر : چارک پرهون، ربع پیرامون، زاویه ی 90 درجه، گوشه ی راست، هر چیز به شکل یک چهارم دایره، قاچ، ربع صفحه

quadrant

quadrant angle

quadrant davit

quadrant dependence

quadrant electrometer

quadrant elevation

quadrant excavation

quadrant fluid flow in

quadrant kerb

quadrant of a circle

quadrant of circle

quadrant of plane

quadrant relations

<hr> مربوط به تراز علوم نظامى : مربوط به اشتباه در دستگاه جهت یابى

مربوط به تراز علوم نظامى : مربوط به اشتباه در دستگاه جهت یابى

quadrantal

quadrantal angles

quadrantanopia

quadrantes

quadrantid

quadrantile

quadrantlike

quadrantly

quadrants

quadraphonic

quadraphonic sound system four channel sound system

quadraphonic system

quadraphony

quadraplex

<hr> معنی : ارتفاع سنج، قطعه زمین مستطیل، به قطعات مستطیل تقسیم کردن <hr> معانی دیگر : (چاپ) میله ی سربی، فاصله انداز

معنی : ارتفاع سنج، قطعه زمین مستطیل، به قطعات مستطیل تقسیم کردن معانی دیگر : (چاپ) میله ی سربی، فاصله انداز

quadrat

quadrat sampling

<hr> معنی : چهار گوش، چهار گوشه، مجذور، منشور قائم، چهار گوشه، چهار گوش، چهار یک <hr> معانی دیگر : مربع، چهاربر، (جانور شناسی) استخوان چهار گوش، فک بند، مربع کردن، چهار گوش کردن، به قطعات مربع بخش کردن، (با: with) متوافق کردن (با)، هم ساز کردن، عدد مربع

معنی : چهار گوش، چهار گوشه، مجذور، منشور قائم، چهار گوشه، چهار گوش، چهار یک معانی دیگر : مربع، چهاربر، (جانور شناسی) استخوان چهار گوش، فک بند، مربع کردن، چهار گوش کردن، به قطعات مربع بخش کردن، (با: with) متوافق کردن (با)، هم ساز کردن، عدد مربع

quadrate

quadrated

quadrateness

<hr> معنی : درجه دوم، چهار گانه، وابسته بدرجه دوم هم چندی <hr> معانی دیگر : (جبر) چهاربری، مربعی، درجه ی دوم، زینه ی دوم، کوادراتیک، چهاره ای، (نادر) مربع، چهاربر، منشور قائم

معنی : درجه دوم، چهار گانه، وابسته بدرجه دوم هم چندی معانی دیگر : (جبر) چهاربری، مربعی، درجه ی دوم، زینه ی دوم، کوادراتیک، چهاره ای، (نادر) مربع، چهاربر، منشور قائم

quadratic

quadratic assignment problem

quadratic composition

quadratic congruence

quadratic convergence

quadratic convergene

quadratic elongation

<hr> (جبر) معادله ی درجه دوم، هم چندی چهاربر، معادله درجه دوم

(جبر) معادله ی درجه دوم، هم چندی چهاربر، معادله درجه دوم

واژه های حرف "q"