rabbinic ruling

rabbinic school

rabbinica

<hr> (به ویژه در اوایل قرون وسطی) وابسته به خاخام ها و زبان و دانش و عقاید آنها، خاخامی، رابینی

(به ویژه در اوایل قرون وسطی) وابسته به خاخام ها و زبان و دانش و عقاید آنها، خاخامی، رابینی

rabbinical

rabbinical certification

rabbinical court

rabbinical court of appeals

rabbinical courts judgement law

rabbinical jurisdiction

rabbinical ordination

rabbinical religious authority

rabbinically

rabbinism

rabbinist

rabbinistic

rabbinistical

rabbinite

rabbinitic

rabbins

rabbinship

rabbis

rabbish

rabbiship

<hr> <b>معنی</b> : خرگوش، شکار خرگوش کردن، عضو تازه کار تیم ورزشی دانشگاه <hr> <b>معانی دیگر</b> : خرگوش شکار کردن، (انگلیس - معمولا با: on - عامیانه) پرحرفی کردن، یاوه گویی کردن، چرند گویی کردن، (جانورشناسی) خرگوش (پستاندار راسته ی lagomorpha که از خرگوش صحرایی hare کوچک تر است)، ارنب، پژنگر، خز خرگوش، (مخفف) welsh rabbit، (دو و میدانی) دونده ای که درآغاز مسابقه برای خسته کردن حریفان تند می دود، (عامیانه) فرار کردن، جیم شدن، فلنگ را بستن

معنی : خرگوش، شکار خرگوش کردن، عضو تازه کار تیم ورزشی دانشگاه معانی دیگر : خرگوش شکار کردن، (انگلیس - معمولا با: on - عامیانه) پرحرفی کردن، یاوه گویی کردن، چرند گویی کردن، (جانورشناسی) خرگوش (پستاندار راسته ی lagomorpha که از خرگوش صحرایی hare کوچک تر است)، ارنب، پژنگر، خز خرگوش، (مخفف) welsh rabbit

rabbit

rabbit bandicoot

rabbit breeding

rabbit brush

rabbit burrow

rabbit bush

rabbit eared bandicoot

<hr> (عامیانه - تلویزیون) آنتن داخلی (که دو میله ی متحرک دارد)

(عامیانه - تلویزیون) آنتن داخلی (که دو میله ی متحرک دارد)

واژه های حرف "r"