sacramentalis

<hr> اعتقاد به اساسی بودن مراسم مذهبی (مانند غسل تعمید یا عشای ربانی)، (این باور) پیروی از مراسم برای رستگاری ابدی لازم است، اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری

اعتقاد به اساسی بودن مراسم مذهبی (مانند غسل تعمید یا عشای ربانی)، (این باور) پیروی از مراسم برای رستگاری ابدی لازم است، اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری

sacramentalism

sacramentalist

sacramentality

sacramentally

sacramentarian

sacramentarianism

sacramentarist

sacramentary

sacramenter

sacramentism

sacramentize

<hr> رود ساکرامنتو (در کالیفرنیا - به خلیج سانفرانسیسکو می ریزد)

رود ساکرامنتو (در کالیفرنیا - به خلیج سانفرانسیسکو می ریزد)

sacramento

sacraments

sacramentum

sacraria

sacrarial

sacrarium

sacrary

sacrate

sacrcraria

sacre

sacrectomy

<hr> معنی : روحانی، وقف شده، مقدس <hr> معانی دیگر : سپنتا، اشو، مذهبی، دینی، وابسته به دین، مورد تکریم، محترم، همایون، آناهیتا، احترام انگیز، وقف، نثار، موقوف، تخصیص یافته، از آن (شده)، اخروی (در برابر: دنیوی secular)، مصون، ایمن، خاص

معنی : روحانی، وقف شده، مقدس معانی دیگر : سپنتا، اشو، مذهبی، دینی، وابسته به دین، مورد تکریم، محترم، همایون، آناهیتا، احترام انگیز، وقف، نثار، موقوف، تخصیص یافته، از آن (شده)، اخروی (در برابر: دنیوی secular)، مصون، ایمن، خاص

sacred

sacred baboon

sacred college

<hr> معنی : شخص مصون از انتقاد، گاو مقدس <hr> معانی دیگر : (مجازی) هر چیز که مراجع انتقاد آن را گناه بدانند

معنی : شخص مصون از انتقاد، گاو مقدس معانی دیگر : (مجازی) هر چیز که مراجع انتقاد آن را گناه بدانند

sacred cow

sacred duty

sacred fig

sacred ibis

sacred lotus

sacred mushroom

sacred music

<hr> اماکن متبرکه، جاهای مقدس

اماکن متبرکه، جاهای مقدس

sacred places

sacred poetry

sacred promise

sacred scripture

sacred thing

sacred travel

sacred works

sacred writing

sacred writings

sacredly

<hr> تقدس، اختصاص، موقوفیت، مصونیت

تقدس، اختصاص، موقوفیت، مصونیت

sacredness

sacretary

sacrificable

sacrificant

sacrificati

واژه های حرف "s"