uncurd

uncurdling

uncured

uncurious

<hr> معنی : از انحنا در امدن، مستقیم شدن، بی فر شدن <hr> معانی دیگر : (مو یا هر چیز مجعد را) صاف کردن، بی فر کردن

معنی : از انحنا در امدن، مستقیم شدن، بی فر شدن معانی دیگر : (مو یا هر چیز مجعد را) صاف کردن، بی فر کردن

uncurl

uncurled

uncurls

uncurrent

uncurrently

uncurrentness

uncurried

uncurse

uncurst

uncurtailably

uncurtailed

uncurtailed bar

uncurtained

uncurved

uncurving

<hr> (کالبدشناسی) برجستگی قلاب مانند، قلاب، چنگ، چنگک، زائده

(کالبدشناسی) برجستگی قلاب مانند، قلاب، چنگ، چنگک، زائده

uncus

uncushioned

uncustomable

uncustomarily

uncustomary

uncustomed

<hr> معنی : بریده نشده، قطع نشده، از هم جدا نشده <hr> معانی دیگر : (به ویژه کتاب) صفحه بری نشده، حاشیه بری نشده، (جواهر) نتراشیده، تراش داده نشده

معنی : بریده نشده، قطع نشده، از هم جدا نشده معانی دیگر : (به ویژه کتاب) صفحه بری نشده، حاشیه بری نشده، (جواهر) نتراشیده، تراش داده نشده

uncut

uncut velvet

uncute

uncuttable

uncuttables

uncynically

uncypress

undabbled

undacile

undaform

undaggled

undaily

undaintily

undaintiness

undallying

undam

undamaged

undammed

undamming

undamn

undamnified

<hr> خیس نشده، مرطوب نشده، مایوس نشده، دلسرد نشده، کند میرا، استهلاکی کند

خیس نشده، مرطوب نشده، مایوس نشده، دلسرد نشده، کند میرا، استهلاکی کند

undamped

undamped natural frequency

واژه های حرف "u"