washington's birthday

washingtonia

washingtonian

washingtonians

washins

washita

washita stone or washita or washita or ouachita

washitan

washland

washleather

washmaid

washman

washmen

washo

washoan

washoe

washoff

<hr> معنی : شستشو، شکست، زیان، از پا در اوردن، کثافات را پاک کردن، از بین بردن، شستشو کردن <hr> معانی دیگر : شستن با آب پر فشار، فرسایش، آب بردگی، باران شویش، گودی یا شکاف (در اثر فرسایش)، (خودمانی) 1- (از برنامه ی ورزشی یا آموزشی و غیره) حذف شدن، کناره گرفتن 2- مردود کردن، رد کردن، (از تیم و غیره) حذف کردن، محو کردن، ضرر، شکست، مردود

معنی : شستشو، شکست، زیان، از پا در اوردن، کثافات را پاک کردن، از بین بردن، شستشو کردن معانی دیگر : شستن با آب پر فشار، فرسایش، آب بردگی، باران شویش، گودی یا شکاف (در اثر فرسایش)، (خودمانی) 1- (از برنامه ی ورزشی یا آموزشی و غیره) حذف شدن، کناره گرفتن 2- مردود کردن، رد کردن، (از تیم و غیره) حذف کردن، 

washout

washout period

washout pit

washout valve

washouts

washover cutter

washover fan or washover apron or washover apron

washover shoe

washover steing

washpot

washproof

washrag

washrags

<hr> معنی : حمام، محل دستشویی، اتاقک توالت <hr> معانی دیگر : اتاق شستشو

معنی : حمام، محل دستشویی، اتاقک توالت معانی دیگر : اتاق شستشو

washroom

washrooms

washshed

<hr> معنی : دستشویی <hr> معانی دیگر : (در حمام یا مستراح و غیره) دستشویی، کمد دستشویی، wash(ing) stand دست شویی، روشوری

معنی : دستشویی معانی دیگر : (در حمام یا مستراح و غیره) دستشویی، کمد دستشویی، wash(ing) stand دست شویی، روشوری

washstand

washstands

washtail

washtray

<hr> معنی : طشت لباسشویی <hr> معانی دیگر : تشت رختشویی (معمولا در جای خود ثابت است و شیر آب گرم و سرد دارد)، تغاررخت شویی

معنی : طشت لباسشویی معانی دیگر : تشت رختشویی (معمولا در جای خود ثابت است و شیر آب گرم و سرد دارد)، تغاررخت شویی

washtub

washup

washway

<hr> (زن) رختشور، گازر (washerwoman هم می گویند)

(زن) رختشور، گازر (washerwoman هم می گویند)

washwoman

washwomen

washwork

<hr> معنی : سست، رقیق، کم رنگ، ابکی، اب زیپو <hr> معانی دیگر : آبکی، کم مایه، ضعیف، رنگ پریده

معنی : سست، رقیق، کم رنگ، ابکی، اب زیپو معانی دیگر : آبکی، کم مایه، ضعیف، رنگ پریده

واژه های حرف "w"