<hr> معنی : ساعت، پاس، مراقبت، پاسداری، کشیک، دیدبان، مدت کشیک، ساعت جیبی و مچی، بر کسی نظارت کردن، نگهبانی دادن، نگهبان بودن، مراقبت کردن، پاییدن، پاسداری کردن، مواظب بودن <hr> معانی دیگر : مراقب بودن، هازیدن، تحت مراقبت قرار دادن، تحت نظر گرفتن، شب زنده داری کردن، بیدار ماندن، بی خوابی کشیدن، بدخوابی، بیداری، نگاه کردن، تماشا کردن، نظاره کردن، توجه کردن، دیدن، مشاهده کردن، نگهبان، دیده بان، محافظ، پاسدار، مستحفظ، شبگرد، ناطور، شب پا، نگهبانی، دیده بانی، شیفت، منتظر بودن، (قدیمی) بخشی از شب، پاسی از شب، گاهنما، گاهشمار، دیده بانی کردن، نگهبانی کردن، (نیروی دریایی) ساعات نگهبانی، مدت نگهبانی

معنی : ساعت، پاس، مراقبت، پاسداری، کشیک، دیدبان، مدت کشیک، ساعت جیبی و مچی، بر کسی نظارت کردن، نگهبانی دادن، نگهبان بودن، مراقبت کردن، پاییدن، پاسداری کردن، مواظب بودن معانی دیگر : مراقب بودن، هازیدن، تحت مراقبت قرار دادن، تحت نظر گرفتن، شب زنده داری کردن، بیدار ماندن، بی خوابی کشیدن، بدخوابی، بیدار

watch

watch a birdie

watch a quis show

watch a quiz show

<hr> (به ویژه پاسداران) نگهبانی و حراست کردن، پاسداری کردن

(به ویژه پاسداران) نگهبانی و حراست کردن، پاسداری کردن

watch and ward

watch bracelet

<hr> (کلاه پشمی و تاشو ویژه ی ملوانان) کلاه نگهبانی

(کلاه پشمی و تاشو ویژه ی ملوانان) کلاه نگهبانی

watch cap

watch cartoons

watch case

<hr> (ساعت جیبی) زنجیر، بند

watch chain

watch cnn

watch crystal

watch dogs

watch dogs legion

watch firaworks

<hr> آتش نگهبانی (برای گرم کردن نگهبانان یا علامت دادن)، اتشی که پاسدار یا نگهبان روشن میکند

آتش نگهبانی (برای گرم کردن نگهبانان یا علامت دادن)، اتشی که پاسدار یا نگهبان روشن میکند

watch fire

watch fire works

watch firework

watch fireworks

watch firewrks

watch for

watch glass

watch glasses

<hr> زنجیریاطنابی که برای نگهداشتن وپاییدن کسی بکارمیبرند

زنجیریاطنابی که برای نگهداشتن وپاییدن کسی بکارمیبرند

watch guard

watch hand

watch his step

watch icon

watch it

watch key

watch later

watch like a hawk

watch list

watch militart parade

watch military parade

watch militaryparade

watch miltary parade

watch movies

<hr> مراسم مذهبی شب سال نو مسیحی

مراسم مذهبی شب سال نو مسیحی

watch night

watch one's back

<hr> 1- در راه رفتن مواظب بودن، با دقت گام نهادن 2- (عامیانه) احتیاط کردن، مواظب بودن

1- در راه رفتن مواظب بودن، با دقت گام نهادن 2- (عامیانه) احتیاط کردن، مواظب بودن

watch one's step

<hr> معنی : مراقب بودن <hr> معانی دیگر : هشیار بودن، مواظب بودن

معنی : مراقب بودن معانی دیگر : هشیار بودن، مواظب بودن

watch out

watch out for

<hr> حراست کردن، محافظت کردن، پاییدن، سرپرستی کردن

حراست کردن، محافظت کردن، پاییدن، سرپرستی کردن

watch over

<hr> (معمولا در جلیقه یا شلوار) جیب ساعت، جیب ساعتی، جا ساعتی که برختخواب ا ویزان کنند

(معمولا در جلیقه یا شلوار) جیب ساعت، جیب ساعتی، جا ساعتی که برختخواب ا ویزان کنند

واژه های حرف "w"