xenoglossia

<hr> (پیوند پوست یا اندام و غیره از یک گونه به گونه دیگر) بیگانه پیوند، انیر پیوند، پیوند خارجی، پیوند غیر خودی (heterograft هم می گویند)

(پیوند پوست یا اندام و غیره از یک گونه به گونه دیگر) بیگانه پیوند، انیر پیوند، پیوند خارجی، پیوند غیر خودی (heterograft هم می گویند)

xenograft

xenoikic

xenolite

<hr> (تکه سنگ که با سنگ آذرینی که آن را احاطه کرده است فرق دارد) انیر سنگ، بیگانه سنگ

(تکه سنگ که با سنگ آذرینی که آن را احاطه کرده است فرق دارد) انیر سنگ، بیگانه سنگ

xenolith

xenolithic

xenology

xenomania

xenomaniac

xenomi

xenomorph

xenomorpha

xenomorphic

xenomorphic granular or xenomorphic or xenomorphic

xenomorphic granular texture

xenomorphically

xenomorphosis

<hr> معنی : گزنون، نوعی گاز بیاثر <hr> معانی دیگر : (شیمی) زنون، گزنون (عنصر گاز مانند و سنگین و بی رنگ که به مقدار بسیار کم در هوا وجود دارد - نشان: xe، وزن اتمی: 131/30، شماره ی اتمی: 54، چگالی: 5/887 g/l، نقطه ی گداز: -111/9 درجه سانتیگراد، نقطه ی جوش: -107/1 درجه سانتیگراد)

معنی : گزنون، نوعی گاز بیاثر معانی دیگر : (شیمی) زنون، گزنون (عنصر گاز مانند و سنگین و بی رنگ که به مقدار بسیار کم در هوا وجود دارد - نشان: xe، وزن اتمی: 131/30، شماره ی اتمی: 54، چگالی: 5/887 g/l، نقطه ی گداز: -111/9 درجه سانتیگراد، نقطه ی جوش: -107/1 درجه سانتیگراد)

xenon

xenon arc fading lamp test

xenon flash tube

xenon hexafluoride

xenon projector

xenons

xenoparasitism

xenopeltid

xenopeltidae

xenophanean

xenophanes

<hr> معنی : بیگانه پرست، اجنبی پرست، بیگانه دوست <hr> معانی دیگر : بیگانه دوست، بیگانه پرست، اجنبی پرست

معنی : بیگانه پرست، اجنبی پرست، بیگانه دوست معانی دیگر : بیگانه دوست، بیگانه پرست، اجنبی پرست

xenophile

<hr> بیگانه دوستی، انیرگرایی، بیگانه گرایی، اجنبی پرستی

بیگانه دوستی، انیرگرایی، بیگانه گرایی، اجنبی پرستی

xenophilia

xenophilic

xenophilism

<hr> دشمن بیگانه، بیگانه ترس

دشمن بیگانه، بیگانه ترس

xenophobe

xenophobes

<hr> معنی : بیگانه ترسی، بیم از بیگانه <hr> معانی دیگر : بیگانه هراسی، انیر هراسی، اجنبی ترسی

معنی : بیگانه ترسی، بیم از بیگانه معانی دیگر : بیگانه هراسی، انیر هراسی، اجنبی ترسی

واژه های حرف "x"