yarborough

<hr> معنی : حیاط، یارد، محوطه یا میدان، انبار کردن <hr> معانی دیگر : (واحد سنجش درازا برابر با 36 اینچ یا 0/9144 متر) یارد (مخفف: yd یا y)، یارد مکعب (برابر با 0/7646 متر مکعب)، (کشتی) تیرچه ی افقی، میله ی افقی، تیر نگهدار بادبان، بازوی دکل، (امریکا - قدیمی) صد دلار، هزار دلار، حیاط خلوت، محوطه، چهار دیواری، حصار، پرهونه، دیوار بست، پروست، کارگاه، فروشگاه، تعمیرگاه، چمن دور خانه (یا هر ساختمان)، طویله، آغل، یارد 63 اینچ یا 3 فوت، محصورکردن، انبار کردن در حیاط، واحد مقیاس طول انگلیسی معادل 4419/0 متر

معنی : حیاط، یارد، محوطه یا میدان، انبار کردن معانی دیگر : (واحد سنجش درازا برابر با 36 اینچ یا 0/9144 متر) یارد (مخفف: yd یا y)، یارد مکعب (برابر با 0/7646 متر مکعب)، (کشتی) تیرچه ی افقی، میله ی افقی، تیر نگهدار بادبان، بازوی دکل، (امریکا - قدیمی) صد دلار، هزار دلار، حیاط خلوت، محوطه، چهار دیواری، 

yard

yard bird

yard caboose

yard card

yard craft

yard dolly

yard donkey

yard drain

yard fluctuation

yard goods

yard grass

yard locomotive

yard lumber

yard man

yard master

yard measure

yard operation computer system

yard pet

yard planning

<hr> حراج اثاثیه ی مستعمل یا ناخواسته

حراج اثاثیه ی مستعمل یا ناخواسته

yard sale

yard sales

yard shrine

yard stic

yard-long bean

<hr> معنی : میزان و مقدار چیزی بحسب یارد <hr> معانی دیگر : درازا برحسب یارد، هزینه ی نگهداری احشام در حصار (مثلا محوطه ی کشتارگاه)، مجموعه

معنی : میزان و مقدار چیزی بحسب یارد معانی دیگر : درازا برحسب یارد، هزینه ی نگهداری احشام در حصار (مثلا محوطه ی کشتارگاه)، مجموعه

yardage

yardage counter

yardages

yardang

yardang or jardang or jardang or yarding

yardang trough

<hr> (کشتی) بازوی دکل (که بادبان را نگه می دارد یا از آن پرچم می آویزند)

(کشتی) بازوی دکل (که بادبان را نگه می دارد یا از آن پرچم می آویزند)

yardarm

yardarms

<hr> (امریکا - خودمانی)، سرباز وظیفه، سرباز تازه کار

(امریکا - خودمانی)، سرباز وظیفه، سرباز تازه کار

yardbird

yardbirds

yardena

yardena arazi

yarder

yardie

yarding

yardkeep

yardland

<hr> معنی : مهتر گاو، متصدی محوطه <hr> معانی دیگر : کارگر کارگاه، کارگر محوطه، (به ویژه) کارگر تعمیرگاه راه آهن، کسیکه برای اداره کارهای طویله اجیر میشود، مهترگاو، متصدی محوطه

معنی : مهتر گاو، متصدی محوطه معانی دیگر : کارگر کارگاه، کارگر محوطه، (به ویژه) کارگر تعمیرگاه راه آهن، کسیکه برای اداره کارهای طویله اجیر میشود، مهترگاو، متصدی محوطه

yardman

<hr> معنی : رئیس محوطه بارانداز راه اهن <hr> معانی دیگر : سرپرست تعمیرگاه راه آهن

معنی : رئیس محوطه بارانداز راه اهن معانی دیگر : سرپرست تعمیرگاه راه آهن

واژه های حرف "y"