رأف . [ رَ ءَ ] (ع مص ) سخت بخشودن خدا بر بندگان . (از اقرب الموارد). رأفت . رَأفة. رَآفة. رجوع به مصادر مذکور شود. || سخت بخشودن و مهربانی کردن . (منتهی الارب ). مهربان شدن . (منتهی الارب ). و آن از رحمت رقیق تراست و در آن بر کراهت اقدام نمیشود در صورتی که در رحمت بمقتضای مصلحت بر مکروه نیز اقدام میشود. (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ). و رجوع به رأفت شود.
رأف
لغت نامه دهخدا
رأف . [ رَءْف ْ ] (اِخ ) موضعی است یا ریگی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از تاج العروس ).
رأف . [ رَءْف ْ ] (ع اِ) راف . می . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). راف . خمر. (از تاج العروس ). شراب . باده . و رجوع به راف و مترادفات دیگر شود.
رأف . [ رَءْف ْ ] (ع اِمص ) مهربانی خدا نسبت به بندگان . (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). رأفت . رأفة. رَاءَف . رَآفة: رأف اﷲ بک ؛ مهربانی کند خدای بر تو. (از منتهی الارب ). رجوع به مصادر مذکور شود.
رأف . [ رَءْف ْ ] (ع ص ) رائف . رؤف . رَئِف . مهربان . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (ازتاج العروس ). سخت و بسیار مهربان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به مترادفات کلمه شود.
کلمات دیگر: