رأیی . [ رَءْ ] (اِخ ) ازشعرای قرن دهم هجری عثمانی بود. بیت زیر از اوست :
اول مه جفانی صانمه که دوراندن اوگرنور
بی مهر وبی وفا لغی دوراندن اوگرنور.
اول مه جفانی صانمه که دوراندن اوگرنور
بی مهر وبی وفا لغی دوراندن اوگرنور.
(از قاموس الاعلام ترکی ).
(از قاموس الاعلام ترکی ).
رأیی . [ رَءْ ] (اِخ ) مصطفی درزی زاده .از شعرای قرن دهم هجری قمری بود. مدتی بخدمات شرعی پرداخت و در سال 981 هَ . ق . درگذشت . اشعار فارسی و ترکی از وی بجای مانده است . (از قاموس الاعلام ترکی ).
رأیی . [ رَءْ ] (ص نسبی ) منسوب به رأی : فلان رائیست ؛ یعنی در انجام دادن امور مقید به انضباط نیست و تابع هوی و هوس و دلخواه خود است .
رأیی . [رَءْ ] (اِخ ) عبداللطیف . از گویندگان قرن دهم هجری عثمانی و اهل قره حصار بود. چندی بسمت تدریس و سپس به کار قضا اشتغال داشته است . (از قاموس الاعلام ترکی ).