کلمه جو
صفحه اصلی

راشدبک

لغت نامه دهخدا

راشدبک . [ ش ِ ب ِ ] (اِخ ) او از بزرگان بود و در سال 1252 هَ . ق . درگذشت . بیت زیر از اوست :
دود آهم عشقیله هر شب فلک فرسا اولور
اول کسافتله مه نو چون خط ترسا اولور.
(دود آه من با عشق هر شب فلک فرسا میگردد ماه نو با آن حالت گرفتگی مانند خط ترسا میشود).(از قاموس الاعلام ترکی ج 3).


راشدبک . [ ش ِ ب ِ ] (اِخ ) از شعرای اخیر عثمانی بود پسر صارم ابراهیم پاشا که بشغل تدریس و برخی از کارهای ادارای مشغول بود. وی بسال 1219 هَ . ق . بعد از عزل از حکومت ینگیشهر فنار درگذشت . راشدبک طبع شاعری نیز داشته و دو بیت زیر از قصیده یی است که در مدح سلطان سلیم خان ثابت گفته است :
بحمداﷲ ینه فتاح باب مشکل عالم
رهین انبساط ایتدی دل اعلی و ادنانی
جناب حق عموماً کایناتی ایلیوب احیا
صفا باب ایلدی قطب خدیو کشور آرانی .
(سپاس خدای راست که بازگشاینده ٔ در مشکلات جهان است او دل عالی و دانی را مرهون گشایش و انبساط کرد. حضرت باری تعالی همه ٔ کاینات را زنده گردانید و دل شاهنشه کشور آرا را صفا بخشید). (از قاموس الاعلام ترکی ج 3).


راشدبک . [ ش ِ ب ِ ] (اِخ ) او شاعر بوده و در بعضی تذکره های شعرا نام وی آمده است . راشدبک بسال 1239 هَ . ق . در شورش ینگیچری شهید شد. بیت زیر از اوست :
طنین انداز آفاق اولمسون می صیت افغانم ؟
فلک جام دل ناکامه سنگ انکسار آتدی .
(آواز و آوازه ٔ افغانم در همه ٔ آفاق طنین انداز نشود؟ روزگار به جام دل ناکام من سنگ پرتاب کرد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3).



کلمات دیگر: